عقیده
عقیده
عقیده قضاوت، دیدگاه یا بیانیه ای در موردِ مسائل معمول در نظر گرفته میشود و نتیجهٔ احساسات یا تفسیر حقایق است. آنچه واقعیت را از عقیده متمایز میکند اینست که حقایق قابل اثبات هستند، یعنی حقیقت بطور عینی ثابت شده و رخ داده است.
برای نمونه: در مقابلِ عقیدهٔ "آمریکا در جنگ ویتنام درگیر شد" میتواند عقیدهٔ "آمریکا حق داشت در جنگ ویتنام درگیر شود" قرار داشته باشد. عقیده ممکن است توسطِ حقایق پشتیبانی شود، که در آن صورت به یک استدلال(یا نشانوند) تبدیل میشود، اگر چه مردم ممکن است از همان مجموعه حقایق، نظراتِ دیگری ترسیم کنند. دیدگاهها بندرت بدونِ استدلالهای تازه دچار تفییر میشوند.
برهان (منطق)
برهان، نوعی استدلال است که صورت آن از شکلهای معتبر قیاس خصوصاً شکل یکم و مادهٔ آن هم باید از قضیههایی تشکیل شود که درستیشان قطعی باشد.
انواع برهان
برهان لمّی
اگر در برهان از علت به معلول پی برده شود به آن لمّی میگویند. مثلاً یک پزشک در یک روستا به پشه مالاریا بر میخورد و در مییابد که بیماری اهالی آن روستا از پشه مالاریا است.
برهان انّی
اگر از معلول به علت پی برده شود به آن برهان انّی میگویند. مثلاً یک پزشک از سرفههای خشک بیمارش پی میبرد که او بیماری او سل است. برهان شبیه ان یا شبیه لم برهانی است که در آن از احدالمتلازمیتن به دیگری پی میبرند مانند برهان صدیقین
نظریه توجیه
نظریه توجیه بخشی از معرفت شناسی است که برای درک توجیه گزارهها و اعتقادات تلاش میکند. معرفت شناسان به ویژگیهای مختلف معرفتی باور، که شامل ایدههای توجیه، حکم، عقلانیت، و احتمال میباشند، علاقهمند هستند. از این چهار اصطلاح، اصطلاحی که به طور گسترده در اوایل قرن ۲۱ مورد استفاده قرار گرفت و در مورد آن بحثهای زیادی انجام شد، "حکم" است.
در واقع، توجیه همان دلیلی است که فردی بر اساس آن باور خود را استوار میکند. اگر فرد «الف» ادعایی نماید و فرد «ب» آن را مورد شک و تردید قرار دهد، حرکت بعدی فرد «الف» به طور معمول ارائه یک «توجیه» خواهد بود.
تجربه گرایی، تصدیق معتبر و قیاس منطقی، اغلب با مقوله توجیه درگیر هستند.
نظریههای دانش مبتنی بر توجیه را میتوان به دو دسته تقسیم کرد:
خردگریزی (به انگلیسی: Irrationalism)
خردگرایی جامع (به انگلیسی: Panrationalism)
تصمیمگیری
تصمیمگیری به فرایندهای ذهنی (شناختی) گفته میشود که به انتخاب یک اقدام در میان اقدامات جایگزین میانجامند. تصمیم گیری در دو نوع تجویزی و نوصیفی تعریف می گردد.
سوگیری
سوگیری (به انگلیسی: bias) تمایل به طرفداری از یک نظریه یا قضیه است بدون بررسی ِ درستی یا نادرستی آن. سوگیری غالباً بهطور ناآگاهانه در داوری شخص اثر میگذارد.
سوگیری غالبا به سوءتفاهم و تعارض میانجامد.
یک روش جلوگیری از سوگیری این است که زاویه دید بازیگر و مشاهدهگر تغییر داده شود. در این ترفند با قرار گرفتن در جایگاه فرد دیگر و ایفای نقش او همدلی افزایش مییابد.
روش دیگر که در عرصه جهانی انجام میشود برنامههای مبادله فرهنگی است که شهروندان یک کشور برای مدتی در کشوری دیگر زندگی میکنند.
چنین روشهایی هم اطلاعات و هم دیدگاههای افراد را دستخوش دگرگونیهای عمیقی میکند
نقد
نقد را «سره از ناسره جدا کردن» و «شناختن محاسن و معایب» گفتهاند. در اصطلاح، نقد به مفهوم داوری و قضاوت دوجانبه در مورد یک گزارهاست. این واژه در لغت به معنای «بهینِ چیزی را گزیدن» آمدهاست. انتقاد اگر چه معادل این واژه نیست و تفاوتهایی مفهومی با آن دارد، اما همواره همراه این واژه بودهاست.
نقد یعنی پیدا کردن خوبی ها از میان بدی ها .نقد به یک اثر کمک میکند که ان اثر اعتبار یابد.اگر از یک کار یا یک مقاله ویا... انتقاد شود باعث می شود که نقاط بد ان کار اصلاح قرار گیرد.نقد در هر زمینه اصول و قواعد خاص خود را دارد .کسی که اثری را نقد میکند منتقد نام دارد.منتقدان باید ریزبین دقیق وبا سرعت باشند. در نقد یک فیلم عواملی چون صدا تصویر نور بازیگران و... اهمیت دارند. فیلم های پر طرف دار بیشتر مورد نقد قرار میگیرند . منتقدانی که در روز نامه ها کار می کنند تمامی اخبار را مورد برسی قرار می دهند و به این نقد، نقد ژورنالیستی میگویند.اما در بیرون کانی منتقد هستند که تخصصی در زمینه های هنری داشته باشند. نقد های مثبت ومنفی: نقد مثبت یک اثر باعث پیدا شدن طرف دارانی برای یک اثر است ولی نقد منفی باعث می شود که طرفداران به بحث ومجادله با منتقد یا منتقدان بپردازند... امروزه نقد در تمامی عرصه ها علمی فرهنگی سیاسی و...وجود داردواین نقد باعث پیشرفت اثر یا شخص می شود .البته در نقد باید به دیگران و نظر انها احترام بگذاریم . نقد باید با رعایت اصول اخلاقی وبا دیدی کار شناسانه انجام شود.
انتقاد
انتقاد نزدیک مفهوم نقد است اما بیشتر به «قضاوت منفی اما عینی» در رابطه با گزارهای گفته میشود. با این حال نقشی مثبت برای این امر قائل شدهاند. در اصطلاح رایج و برای رساندن کارکردهای مختلف آن، بعضاً این واژه به همراه واژههایی چون«مخرب» و «سازنده» به کار میرود.
نقدگرایی
نقدگرایی فلسفه بر مبنای نقد است که به نقدگرایی سازنده و نقدگرایی مخرب تقسیم بندی میشود.
نقدگرایی در روانشناسی وارد شده است.
کانت و نیچه از فیلسوفان نقدگرا هستند.
انواع نقد
نقد انواع مختلفی دارد. این انواع الزاماً مرزهای روشنی ندارند و خیلی از اوقات همپوشانی دارند.
نقد منفی
نقد منفی یعنی اعلام اعتراض به چیزی، فقط با این هدف که نشان دهیم، آنچیز اشتباه، نادرست، غلط، بیمعنا، مورد اعتراض یا بدنام است. این نوع نقد عموما غیرقابل قبول بودن چیزی را بیان میکند. همچنین نقد منفی اغلب ، معادل با «حملهی شخصی» تفسیر میشود. ممکن است هدف نقد منفی حملهی شخصی نباشد، ولی اینگونه تفسیر یا دیده شود. نقد منفی ممکن است باعث شود، افراد مورد نقد احساس مورد هجوم قرار گرفتن یا توهین شدن داشته باشند، در نتیجه نقد را جدی نگیرند یا نسبت به آن عکسالعمل بدی نشان دهند. که اغلب بیشتر به این مربوط است که چه مقدار نقد منفی وجود دارد و چقدر نقد یکهو منتقل شده است. افراد میتوانند مقداری نقد منفی را تحمل کنند، اما ممکن است نتوانند، مقدار زیادی نقد منفی را تحمل کنند، حداقل همهاش را نمیتوانند یکجا تحمل کنند.
مشکل نقد منفی اغلب این است که به افراد میگوید چه کاری را نمیتوانند یا نباید انجام دهند یا به چه چیزی نباید باور داشته باشند، به جای اینکه به آنها بگوید، چه کاری را میتوانند، یا بهتر است انجام دهند(اینکه چه امکانات و گزینههایی در دسترس هستند). در نتیجه این نوع نقد میتوانند، به جای توانمندسازی افراد، آنها را ناتوان کند. آنها ممکن است به نقد منفی اینگونه پاسخ دهند: «اینها همه خوب است ولی من نمیتوان بر این اساس کاری انجام دهم.» یا ممکن است بگویند: «خوب که که چی؟» به اینحال گاهی ممکن است نقد منفی خیلی لازم باشد، مثلا برای جلوگیری از یکسری کنش که برای افراد، آسیبزا باشد. و یا شرایطی که در آن اگر افراد از ابراز نقد منفی بترسند، مشکلات موجود خیلی بدتر شوند.
وجه مثبت نقد منفی این است که میتواند محدودیتهای یک دیدگاه(کنش یا موقعیت) را برای ما روشن کند تا واقعگراتر باشیم. گاهی لازم است به بعضی شرایط «نه» بگوییم(و روشن کنیم، چرا «نه»، «نه» است).
در دنیای امروزی، نقد منفی، برچسب «منفی بودن» (یا منفیبافی) میخورد، و افرادی که نقد منفی میکنند، ممکن است مورد سوء استفاده قرار بگیرند. به همین دلیل، اینروزها بیشتر افراد به جای ابراز نقد منفی، ترجیح میدهند ساکت بمانند، یا به مسائل اطراف توجهی نشان ندهند، و یا از صحنه غایب شوند.
نقد سازنده
نقد سازنده میخواهد نشان دهد که میتوان مقصود یا هدف یک کار را با یک رویکرد جایگزین بهتر برآورده کرد. در این حالت، نقد کردن الزاما به معنای «اشتباه شمردن» نیست و هدف یک کار مورد احترام است، بلکه اعلام میشود که همان هدف را میتوان از یک راه دیگر، به شکلی بهتر به دست آورد. نقدهای سازنده عموما به شکل پیشنهادهایی برای بهبود هستند، مثل اینکه چطور میتوان کارها را طوری انجام داد که بهتر و بیشتر مورد قبول باشد. این نوع نقد توجه را به این سمت جلب میکنند که «چطور یک مشکل مشخص را میتوان حل کرد»، یا اینکه «چطور میتوان آن را بهتر حل کرد».
نقد منفی و نقد سازنده، هردو استفادههای خاص خودشان را دارند، ولی معمولا، برای یک نقد خوب، تلفیق این دو لازم است. همچنین گفته میشود که وقتی ایرادی در کاری پیدا میکنید، بهتر است که پیشنهادی برای بهتر شدن آن ارایه دهید. و عموما هر قاعدهای برای رفتار از «بکن»ها و «نکن»ها تشکیل شده است. «کردن»ِ کاری، معمولا به معنای «نکردن»ِ کاری دیگر است، و «نکردن»ِ کاری معادل «کردن»ِ کاری دیگر است. در نتیجه یک انتخاب آگاهانه بین «کردنِ این کار یا یک کار دیگر» وجود دارد که انجام هردو امکان پذیر نیست. بنابراین برای جهتدادن رفتار، افراد نیاز دارند بدانند که چه چیزی مورد قبول است و چه چیزی مورد قبول نیست. اگر نقد تنها یک وجه آن را در نظر بگیرد و دیگری را فراموش کند، ممکن است اطلاعات ناقصی را منتقل کند، که واقعا به درد جهت دادن رفتار یا راهنمایی نمیخورد. یکی از دلایل اساسی اینکه کار درستی نادیده گرفته میشود، یا مورد اهانت یا خرابکاری قرار میگیرد این است که جنبههای مثبت و منفی آن روشن نشده است.
نقد مخرب
هدف نقد مخرب نابود کردن طرف دیگر است (مثل: «تو باید خفه شی و کاری که بهت میگن رو بکنی»). نقد مخرب تلاش میکند، که دیدگاه مقابل را بیاعتبار و بیارزش نشان دهد. در بعضی شرایط، نقد مخرب کاملا غیرقابل توجیه است و از جنس اذیت و آزار یا تهدید به حساب میآید، بهخصوص اگر شامل «حملهی شخصی» باشد. خودِ نقد مخرب عموما مورد نقد قرار میگیرد، چون به جای تاثیر مثبت تاثیر تخریبی دارد.(البته اگر هیچ دلیلی برای مخرب بودنِ نقد ارائه نشود، این میتواند صرفا یک اتهام یا بهانه باشد.)
در زمینههای سیاسی یا نظامی، گاهی ممکن است نقد مخرب لازم بنماید، مانند شرایط حفظ منابع یا حفظ جان افراد در میان یک گروه). یک ایده به تنهایی نمیتواند خطرناک باشد، ولی یک ایده که در شرایط خاصی بیان شده باشد، میتواند خطرساز شود، بنابراین ممکن است افرادی احساس کنند، که باید آن ایده را با نقدی بیرحمانه، خلع سلاح کرد.
اصطلاح «نقد مخرب» را همچنین در شرابطی به کار میبرند که سطح نقد، حوزه و یا شدت آن طوری باشد که تنها باعث خرابکاری شود . در این شرایط افراد فکر میکنند، نقد اینقدر بزرگ است یا مقدارش آنقدر زیاد است، که فقط خرابی به بار میآورد. برای مثال، یک مناظره یا مجادله ممکن است تا حدی از کنترل خارج شود که هرکسی در حال جنگیدن با دیگران باشد و هیچکس با دیگری موافق نباشد. در این حالت نقد به حد افراط رسیده است(با خاک یکسان کردن). صحبتی که برای مشخص کردن جنبههای ناهمساز یک موقعیت (یا چند ایده) شروع شده بود، تبدیل به آشوبی میشود که دیگر هیچکس نمیتواند هیچ توافقی (یا وجه اشتراکی)با هیچ فرد دیگری داشته باشد.
نقد هنری
نقد هنری نقدی است که به بحث و ارزیابی در آثار هنر بصری میپردازد.
منتقدان هنر معمولاً آثار هنری را از جنبههای زیباییشناسی یا تئوری زیبایی مورد نقد و بررسی قرار میدهند. یکی از اهداف نقد هنری دستیابی به مبنای عقلانی برای درک هنر است.
انواع جنبشهای هنری منجر به تقسیم نقد هنری به رویکردهای مختلفی گردیده، که هر کدام با استفاده از معیارهای مختلف خودشان به قضاوت بر روی آثار هنری میپردازند. رایجترین این تقسیمبندیها در حوزهٔ نقد، تقسیم آن به نقد و ارزیابی تاریخی (شکلی از تاریخ هنر) و نقد معاصر از کار توسط هنرمندان زندهاست.
با وجود پیشداوریای که میگوید نقد هنری فعالیت بسیار کمخطرتری نسبت به تولید آثار هنری است، با گذشت زمان نظرات در باب هنر فعلی روزگار همواره مورد اصلاحات شدید قرار میگیرد. منتقدان گذشته اغلب به دو دلیل مورد تمسخر قرار میگرفتند: یا برای هم طرفداری از هنرمندان روزگار خود (مانند نقاشان آکادمیک در اواخر قرن ۱۹) و یا رد هنرمندان روزگار که مورد تکریمند (مثل اوایل کار امپرسیونیستها). بعضی از جنبشهای هنری که توسط منتقدان با عناوین بیارزش نامگذاری شده بودند، آن نامها بعدها توسط هنرمندان سبک به عنوان یک نوع نشان افتخار استفاده میشد (به عنوان مثال امپرسیونیسم، کوبیسم) و اصل معنای منفی به فراموشی سپرده میشد.
معروف است که جان راسکین یکی از نقاشیهای جیمز مکنیل ویسلر، یعنی «منظر شب در سیاه و طلا: سقوط فشفشه»، را با «پرتاب یک قوطی رنگ به سمت صورت عموم مردم» مقایسه کرد.
هنرمندان اغلب روابط بدی با منتقدان خود را داشتهاند. هنرمندان معمولاً نیاز به نظر مثبت منتقدان دارند تا آثارشان مشاهده و خریداری شود؛ متأسفانه برای هنرمندان، تنها نسلهای بعدی ممکن است آثارشان را درک کنند.
تاریخچه
سرمنشأ
اگرچه نقد هنری ممکن است سرمنشأ خود را در ریشههای هنر بیابد، نقد هنری به عنوان یک رویکرد متعبر به شکل امروزی آن در قرن ۱۸ به دست آورد.
اولین نویسندهای که به عنوان یک منتقد هنری در فرانسهٔ قرن ۱۸ شهرت کسب کرد لا فون دو سنینه بود که در مورد سالن ۱۷۳۷ نوشت. نوشتهٔ او در درجهٔ اول برای سرگرمی و در عین حال نوشتهای بود بر ضد سلطنتطلبی.
دنی دیدرو نویسندهٔ فرانسوی قرن ۱۸ اغلب به عنوان مخترع رسانهٔ مدرن نقد هنری شناخته میشود. «سالن ۱۷۶۵» دیدرو یکی از اولین تلاشهای واقعی به منظور به تصرف درآوردن هنر توسط کلمات بود. به گفته مورخ تاریخ هنر توماس ای. کرو «وقتی دیدرو شروع کرد به نوشتن نقد هنری، در حقیقت جای پایی درست کرد برای نسل اول نویسندگان حرفهای که ارائهٔ شرح و قضاوت آثار نقاشی و مجسمهسازی معاصرانشان حرفهشان شود. تقاضا برای چنین تفسیرهایی محصولی بود از رسم معمول مشابه نوینی که از آخرین آثار هنری نمایشداده شده در نمایشگاههای عمومی، منظم، رایگان روز خبر میدادند.»
چهرهٔ شاخص نقد هنری قرن ۱۹، شاعر فرانسوی شارل بودلر بود که اولین کار منتشرشدهٔ وی در باب مرور آثار هنری روز «سالن ۱۸۴۵» بود به دلیل جسارت سریعاً مورد توجه قرار گرفت. بسیاری از نظرات انتقادی وی در زمان خود تازه بودند، ازجمله دفاع او از اوژن دولاکروا و گوستاو کوربه. هنگامی که اثر معروف ادوار مانه، المپیا (۱۸۶۵)، که پرترهای از یک فاحشهٔ برهنه بود، و برای واقعگرایی آشکارش مورد انتقاد فراوان قرار گرفت، بودلر بهطور خصوصی در حمایت از دوست خود مشغول کار شد.
پیش از جنگ جهانی دوم
اعضای حلقهٔ بلومزبری راجر فرای و کلایو بل منتقدان هنری انگلیسی قابل توجه قبل از جنگ جهانی دوم بودند. فرای معرف سبک پست امپرسیونیسم به این کشور، و بل یکی از بنیانگذاران رویکرد فرمالیستی به هنر است. هربرت رید به دفاع از هنرمندان مدرن بریتانیا از جمله پل نش، بن نیکلسون، هنری مور و باربارا هپورت پرداخت.
در امریکا، کلمنت گرینبرگ برای اولین بار در سال ۱۹۳۹ با انتشار مقالهٔ آوانگارد و کیچ در مجلهٔ پارتیزان ریویو خود را به عنوان یک منتقد هنری نامید.
پس از جنگ جهانی دوم
مانند شارل بودلر که در قرن نوزدهم به عنوان پدیدهٔ شاعرانمنتقد ظهور کرد، بار دیگر در قرن بیستم با چنین پدیدهای مواجه بودیم بهطوری که گیوم آپولینر، شاعر فرانسوی، تبدیل به قهرمان کوبیسم شد. کمی بعد، آندره مالرو، نویسنده و قهرمان جبش مقاومت فرانسه، بهطور گسترده در باب هنر مینویسد، بهطوری که شهرت وی فراتر از محدودههای اروپا میرود. جالب توجهاست که اعتقاد راسخ وی به اینکه پیشتازی آمریکای لاتین در نقاشی دیواری مکزیکی (اوروزکو، ریورا و سیکهایروس) است، پس از سفرش به بوئنوسآیرس در سال ۱۹۵۸ تغییر میکند. مالرو پس از بازدید از استودیوهای چند هنرمند آرژانتینی به همراهی رافائل اسکوئیرو، مدیر جوان موزهٔ هنر مدرن بوئنوس آیرس، جنبشهای پیشتاز هنری جدیدی که در آرژانتین نهفتهاست را اعلام میدارد. نکتهٔ در خور توجه این واقعیت است که اسکوئیرو، شاعر و منتقد مشهور که در طول دههٔ شصت به مقام مدیر فرهنگی سازمان کشورهای آمریکایی در واشنگتن دی سی رسید، آخرین نفر بود مصاحبه خوبی با هنرمند تقریباً فراموش شده، ادوارد هاپر، پیش از مرگ او، انجام داد که منجر به احیای دوبارهٔ نام او شد. و باعث شد این هنرمند آمریکایی به یک بار و برای همه زمانها مورد تقدیس قرار گیرد.
در دههٔ ۱۹۴۰ نهتنها فقط چند گالری (به عنوان مثال گالری هنر این قرن) بلکه تنها چند منتقد بودند که مایل بودند آثار پیشتازان هنری نیویورک را دنبال کنند. همچنین تعداد کمی از هنرمندان با پس زمینهٔ ادبی وجود داشتند، در میان آنها، رابرت مادروِل و بارنت نیومن بودند که به عنوان منتقدان هنری نیز فعالیت میکردند.
با وجود غیرمعمول بودن، در حالی که نیویورک و جهان با هنر آوانگارد نیویورک ناآشنا بود، در اواخر دههٔ ۱۹۴۰ اغلب هنرمندانی که امروزه نامشان ورد زبانهاست منتقدان تثبیتگر خوبی را به عنوان حامی خود داشتند: حمایت کلمنت گرینبرگ از جکسون پولاک و نقاشان میدان رنگ نظیر: کلیفورد استیل، مارک روتکو، بارنت نیومن، آدولف گوتلیب و هانس هافمن از آن جملهاست. در حالی که به نظر میرسید هارولد روزنبرگ نقاشان اکشن را ترجیح میدهد؛ نقاشانی نظیر ویلم دکونینگ و فرانتس کلاین. توماس ب هس، مدیر مسؤول نشریهٔ اخبار هنر، به دفاع از ویلم دکونینگ میپرداخت.
منتقدان جدید حمایتهای خود را با برچسبزدن به دیگر هنرمندان به عنوان «پیروان» خود افزایش دادند و کسانی که در خدمت اهداف تبلیغاتی آنها قرار نمیگرفتند نادیده میگرفتند.
به عنوان مثال، در سال ۱۹۵۸، مارک توبی «اولین نقاش آمریکایی بود که از زمان ویسلر (۱۸۹۵) برندهٔ جایزه برتر دوسالانهٔ ونیز میشد. با این وجود دو مجلهٔ هنری متنفذ نیویورک به این موضوع علاقمند نبودند. مجلهٔ «هنر» به این رویداد تاریخی تنها اشارهای کوتاه در ستون خبری و اخبار هنر (به سردبیری: توماس ب هس) کرد و آن را به کل نادیده گرفته. نیویورک تایمز و مجلهٔ لایف ویژهنامهای به این منظور چاپ کردند.»
بارنت نیومن، اواخر عضو گروه بالاشهر مینوشت کاتالوگ پستی و مرور و در اواخر دههٔ ۱۹۴۰ یک هنرمند برگزاری نمایشگاه در گالری بتی پارسونز شد. اولین نمایشهای انفرادیاش در سال ۱۹۴۸ بود. بارنت نیومن بلافاصله بعد از اولین نمایشگاهش، در یکی از جلسات هنرمندان در استودیو ۳۵ اظهار داشت: «ما تا حدودی، با تصویر خودما در حال ساختن جهانیم.» نیومن با استفاده از مهارتهای نوشتاریش، برای تقویت گامهایش در راه تصویر تازهای از خود به عنوان یک هنرمند ارائه میداد و برای ترویج آثارش میجنگید. به عنوان مثال میتوان به نامهٔ او در تاریخ ۹ آوریل ۱۹۵۵، «نامهای به سیدنی جنیس» اشاره کرد: «... درست است که روتکو مانند یک جنگنده حرف میزند، با این حال، رو به دنیای آدمهرزهها حرف میزند. مبارزهٔ من علیه جامعهٔ بورژوا شامل رد کل جامعه میشود.»
در کمال تعجیب فردی به فکر ارتقای این سبک از نقدنویسی افتاد تروتسکیست نیویورکی کلمنت گرینبرگ بود. به عنوان منتقد هنریای که مدتها برای پارتیزان ریویو و هفتهنامهٔ ملت نقد نوشته بود، به پیشگام بادانش طرفداری از اکسپرسیونیسم انتزاعی بدل شد. رابرت مادرول هنرمند، که جای پایش محکم شده بود، در ترویج این سبک به گرینبرگ پیوست که مناسب وضعیت سیاسی و تمرد روشنفکری دوران بود.
کلمنت گرینبرگ اکسپرسیونیسم انتزاعی و جکسون پولاک را به طور خاص به عنوان مظهر ارزش زیباییشناختی اعلام کرد. این کار بهسادگی پولاک را در زمینهٔ آثار فرمالیستیش پشتیبانی کرد تا این سبک عنوان بهترین نقاشی آن دوران شناخته شود و اوج سنت هنری از طریق کوبیسم و پل سزان رفتن به عقب تا به کلود مونه رسید، که به واسطهٔ آن نقاشی خالصتر شد و بیشتر بر چیزهایی که برای آن «ضروری»ست متمرکز گشت، یعنی ایجاد نشانهها بر روی یک سطح صاف.
آثار جکسون پولاک همواره مورد نقدهای متضادی قرار گرفتهاست. هارولد روزنبرگ از تحول در آثار پولاک از نقاشی به درام وجودی صحبت میکند، که در آن «چیزی که روی بوم میآمد نه یک تصویر، بلکه یک رویداد است». «لحظهٔ بزرگ زمانی میآید که او تصمیم میگیرد نقاشی کند «که نقاشی کرده باشد». ژستهای روی بوم ژستهاییاند آزاد از ارزشهای سیاسی، زیباییشناختی و اخلاقی»
یکی از پرآوازهترین منتقدان اکسپرسیونیسم انتزاعی آن زمان جان کانادی منتقد نیویورک تایمز بود. مایر شاپیرو و لئو استاینبرگ نیز مورخان هنر مهم دوران پس از جنگ جهانی دوم بودند که به حمایت از اکسپرسیونیسم انتزاعی پرداختند. از اوایل دههٔ شصت تا اواسط آن منتقدان هنری جوانی نظیر مایکل فراید، روزالیند کراوس و رابرت هیوز بینش قابلتوجهی را به دیالکتیک انتقادی اضافه کردند که به رشد در حول و حوش اکسپرسیونیسم انتزاعی پرداخت.
دوران معاصر
منتقدان هنر امروزه نهتنها در رسانههای نوشتاری نظیر مجلات و روزنامههای تخصصی هنری به نشر دیدگاههای خود میپردازند، بلکه از طریق اینترنت، تلویزیون و رادیو، موزهها و گالریها نیز به این کار اقدام میکنند. همچنین بسیاری از آنها در دانشگاهها یا به عنوان مشاور هنری برای موزهها مشغول به کار شدهاند. منتقدان هنری به نمایشگاهها مشاوره میدهند و غالباً برای نوشتن کاتالوگ نمایشگاهها استخدام میشوند. منتقدان هنری سازمان خود خودشان را نیز دارند، یک سازمان غیردولتی یونسکو، به نام انجمن بینالمللی منتقدان هنری که شامل حدود ۷۶ بخش ملی و سیاسی غیرمتعهد برای پناهندگان و تبعیدیان میشود .
گونههای نقد هنری
نقد ژورنالیستی: مهم ترین مولفه نقد ژورنالیستی آن بود که به گونه یی از خبر و گزاره یی درباره یک رویداد فرهنگی و هنری تعبیر شود. برای خوانندگان یک مجله یا روزنامه نوشته میشد، به انعکاس مختصری از ویژگیهای کلی یک نمایشگاه برای مخاطبان عام و گسترده محدود میماند و اغلب عنوان مرور را روی آن میگذاشتند. نقدهایی که گیوم آپولینر مینوشت از انگیزهای ژورنالیستی مایه میگرفت و به منظور شرح و بیان یک عرصه پیچیده هنری بود.
نقد آموزشی: هدف از این گونه نقادی، ارتقاء آگاهیهای حرفهای و زیبا شناختی و بلوغ هنری هنر جویان بود. این نقد که بیشتر در کلاسهای درس و هنرکدهها رواج داشت هم میتوانست درمورد کارهای هنرجویان کارآیی داشته باشد و هم درمورد آثار هنری پیشینیان. مراد آن بود که هنرجو بتواند خوب وبد کار خود را بسنجد.
نقد پژوهشی: این گونه از نقد هنری ابتدا تمام عناصر، سازهها، فرم، ترکیب بندی، ساختار و رنگ را به دقت تجزیه و تحلیل میکند، سپس با تعبیر و تفسیر نمادها و نشانهها، به محتوا و درونه اثر میپردازد و دست آخر جایگاه اثر را در سلسله مراتب و رده بندیهای تاریخ هنر مشخص میکند. نقد پژوهشی، در مورد هنرمندان زنده نقش قضاوت تاریخ را ایفا می کندو درمورد هنرمندان گذشته، شکلی از بازنگری در قضاوتهای تاریخی را به خود میگیرد.
نقد ابزاری و کاربردی: این شکل از نقد هنری که به آن نقد هدفمند هم گفته میشود، در اثر هنری به چشم ابزاری برای پیشبرد اهداف اخلاقی، اجتماعی، سیاسی و حتی روان شناختی نگاه میکند.
نقد فراگیر و مردم پسند: این شکل از نقد، که هرگز نمیتوان آن را هنری نامید بیش از گونههای دیگر رواج دارد و در واقع همان آرا و نظرهایی است که مردم بعد از دیدن یک اثر هنری ابراز میکنند. هر کس بی آن که از زیر و بم کار آگاهی درستی داشته باشد، از سر عاطفه و احساس و بینش فردی خود قضاوت میکند و به اعتبار آن که از توانایی بینایی برخوردار است و زبانش میگردد قضاوت درباره اثر هنری را حق مسلم خود میشمارد.
نقد فرمالیستی: به طور کلی میتوانگفت که نقد فرمالیستی نقدی است عاری از محتوای حسی و عاطفی، نگرشی است به سوی فن آوریهای هنری، سبک و منر و در یک کلام فرم مستقل از معنا معطوف و محدود مانده است. این نقد در ضدیت با محتوا گرایی و روان شناختی کردن اثر هنری پدید آمدو منتقدانی چون راجر فرای، کلایوبل و کلمنت گرین برگ و پیروان آنها از مروجان سرسخت آن بودند.
نقد متن گرا یا محتوا گرا: این شکل از نقد هنری به سه گونه: ننقد تاریخی، نقد سیاسی - اجتماعی و نقد روان شناختی تقسیم میشود.
وبلاگهای هنری
از ابتدای قرن ۲۱، وبگاههای نقد هنری آنلاین و وبلاگهای هنری در سراسر جهان برای افزودن صدای خود را به دنیای هنر تلاش میکنند. برخی از وبلاگها و وبلاگنویسان هنری قابل توجه که به طور متمرکز به نقد هنری میپردازند عبارتند از: آرت فگ سیتی، بدبازیکن، نقد هنری، جیمز واگنر، فالون و روسوف، CultureGrrl، وبلاگ وینکلمن، دو لایه رنگ، گزارش جیمز کالم، وبلاگ شارکفوروم، وبلاگ مجموعهٔ ووستر، وبلاگ برایان شروین در مایاسپیس، هراگ وارتانیان و هایپرآلرژیک، یادداشتهای تایلر گرین در بارهٔ هنر مدرن، مجلهٔ هنری کواگولا و جری سالتز. بسیاری از این نویسندگان با استفاده از رسانههای اجتماعی مانند فیسبوک و توییتر مخاطبان را در جریان دیدگاههای نقد هنری خود قرار میدهند.
نقد فیلم
نقد فیلم تحلیل و بررسی همهجانبه یک اثر سینمایی یا تلویزیونی است. نقد فیلم عمدتا بر دو نوع است: نقد ِژورنالیستی که توسط روزنامهنگاران و دیگر خروجیهای رسانههای عمومی انجام میشود و نقد آکادمیک که از طرف محققان و پژوهندگان فیلم و سینما که از اصول نظری نقد فیلم آگاهند انجام میشود.
نقد فیلم : بررسی میزان سازگاری میان فرم و محتوای کلامی فیلم و بررسی میزان سازگاری میان فرم های فیلم
تفسیر فیلم : بررسی محتوای غیر کلامی فرم فیلم به کمک دانش و قواعد سینمایی ، اظهارات و سوابق کارگردان
تحلیل فیلم : بررسی فرم فیلم به کمک دانش و قواعد سینمایی
رویه قضایی
رویه قضایی به شکل کلی تصمیم مکرر قضایی گفته میشود. رویه قضایی به لحاظ معنوی و یا الزام قانونی مبنای حکم مرجع قضایی است.
چاپلوسی
چاپلوسی، (به انگلیسی: Flattery) به معنای ژاژخایی در مدح و ثنای کسی، بمنظور جلب توجه و یا دریافت چیزی میباشد و یکی از رذایل است. چاپلوسی، تملقهای ژاژخایانهای است که نشان از شرک خفی در نهاد شخصی که مرتکب آن شده دارد.
معنا و مفهوم چاپلوسی
عبدالرحمان بن اسحاق جوهری در صحاح میگوید: «رجلٌ مُلِق. یعنی چیزی را میگوید که قلباً به آن اعتقاد ندارد.»
منشأ چاپلوسی
هدف تملقگو جلب نظر و قلوب مردمی است که آنها را مؤثر در اموری میداند که مورد طمع اوست. مثلاً کسانیکه پولپرست و مالدوست هستند، پیش ارباب ثروت خاضع بوده از آنها تملق میگویند و برای آنها فروتنی مینمایند.
گاهی، عادت بعضی از مردم شده است که چربزبانی و تملّق را دلیل بر مردمداری و حسن خلق تلقّی کرده، خلاف آن را نشانه حقارت و کمارزشی و نبود شخصیّت میپندارند.
آثار چاپلوسی
نتیجه چاپلوسی، برهم خوردن تعادل جامعه و رفتن آن به سوی حالتی دروغین و مسموم خواهد بود.
عقیده قضاوت، دیدگاه یا بیانیه ای در موردِ مسائل معمول در نظر گرفته میشود و نتیجهٔ احساسات یا تفسیر حقایق است. آنچه واقعیت را از عقیده متمایز میکند اینست که حقایق قابل اثبات هستند، یعنی حقیقت بطور عینی ثابت شده و رخ داده است.
برای نمونه: در مقابلِ عقیدهٔ "آمریکا در جنگ ویتنام درگیر شد" میتواند عقیدهٔ "آمریکا حق داشت در جنگ ویتنام درگیر شود" قرار داشته باشد. عقیده ممکن است توسطِ حقایق پشتیبانی شود، که در آن صورت به یک استدلال(یا نشانوند) تبدیل میشود، اگر چه مردم ممکن است از همان مجموعه حقایق، نظراتِ دیگری ترسیم کنند. دیدگاهها بندرت بدونِ استدلالهای تازه دچار تفییر میشوند.
برهان (منطق)
برهان، نوعی استدلال است که صورت آن از شکلهای معتبر قیاس خصوصاً شکل یکم و مادهٔ آن هم باید از قضیههایی تشکیل شود که درستیشان قطعی باشد.
انواع برهان
برهان لمّی
اگر در برهان از علت به معلول پی برده شود به آن لمّی میگویند. مثلاً یک پزشک در یک روستا به پشه مالاریا بر میخورد و در مییابد که بیماری اهالی آن روستا از پشه مالاریا است.
برهان انّی
اگر از معلول به علت پی برده شود به آن برهان انّی میگویند. مثلاً یک پزشک از سرفههای خشک بیمارش پی میبرد که او بیماری او سل است. برهان شبیه ان یا شبیه لم برهانی است که در آن از احدالمتلازمیتن به دیگری پی میبرند مانند برهان صدیقین
نظریه توجیه
نظریه توجیه بخشی از معرفت شناسی است که برای درک توجیه گزارهها و اعتقادات تلاش میکند. معرفت شناسان به ویژگیهای مختلف معرفتی باور، که شامل ایدههای توجیه، حکم، عقلانیت، و احتمال میباشند، علاقهمند هستند. از این چهار اصطلاح، اصطلاحی که به طور گسترده در اوایل قرن ۲۱ مورد استفاده قرار گرفت و در مورد آن بحثهای زیادی انجام شد، "حکم" است.
در واقع، توجیه همان دلیلی است که فردی بر اساس آن باور خود را استوار میکند. اگر فرد «الف» ادعایی نماید و فرد «ب» آن را مورد شک و تردید قرار دهد، حرکت بعدی فرد «الف» به طور معمول ارائه یک «توجیه» خواهد بود.
تجربه گرایی، تصدیق معتبر و قیاس منطقی، اغلب با مقوله توجیه درگیر هستند.
نظریههای دانش مبتنی بر توجیه را میتوان به دو دسته تقسیم کرد:
خردگریزی (به انگلیسی: Irrationalism)
خردگرایی جامع (به انگلیسی: Panrationalism)
تصمیمگیری
تصمیمگیری به فرایندهای ذهنی (شناختی) گفته میشود که به انتخاب یک اقدام در میان اقدامات جایگزین میانجامند. تصمیم گیری در دو نوع تجویزی و نوصیفی تعریف می گردد.
سوگیری
سوگیری (به انگلیسی: bias) تمایل به طرفداری از یک نظریه یا قضیه است بدون بررسی ِ درستی یا نادرستی آن. سوگیری غالباً بهطور ناآگاهانه در داوری شخص اثر میگذارد.
سوگیری غالبا به سوءتفاهم و تعارض میانجامد.
یک روش جلوگیری از سوگیری این است که زاویه دید بازیگر و مشاهدهگر تغییر داده شود. در این ترفند با قرار گرفتن در جایگاه فرد دیگر و ایفای نقش او همدلی افزایش مییابد.
روش دیگر که در عرصه جهانی انجام میشود برنامههای مبادله فرهنگی است که شهروندان یک کشور برای مدتی در کشوری دیگر زندگی میکنند.
چنین روشهایی هم اطلاعات و هم دیدگاههای افراد را دستخوش دگرگونیهای عمیقی میکند
نقد
نقد را «سره از ناسره جدا کردن» و «شناختن محاسن و معایب» گفتهاند. در اصطلاح، نقد به مفهوم داوری و قضاوت دوجانبه در مورد یک گزارهاست. این واژه در لغت به معنای «بهینِ چیزی را گزیدن» آمدهاست. انتقاد اگر چه معادل این واژه نیست و تفاوتهایی مفهومی با آن دارد، اما همواره همراه این واژه بودهاست.
نقد یعنی پیدا کردن خوبی ها از میان بدی ها .نقد به یک اثر کمک میکند که ان اثر اعتبار یابد.اگر از یک کار یا یک مقاله ویا... انتقاد شود باعث می شود که نقاط بد ان کار اصلاح قرار گیرد.نقد در هر زمینه اصول و قواعد خاص خود را دارد .کسی که اثری را نقد میکند منتقد نام دارد.منتقدان باید ریزبین دقیق وبا سرعت باشند. در نقد یک فیلم عواملی چون صدا تصویر نور بازیگران و... اهمیت دارند. فیلم های پر طرف دار بیشتر مورد نقد قرار میگیرند . منتقدانی که در روز نامه ها کار می کنند تمامی اخبار را مورد برسی قرار می دهند و به این نقد، نقد ژورنالیستی میگویند.اما در بیرون کانی منتقد هستند که تخصصی در زمینه های هنری داشته باشند. نقد های مثبت ومنفی: نقد مثبت یک اثر باعث پیدا شدن طرف دارانی برای یک اثر است ولی نقد منفی باعث می شود که طرفداران به بحث ومجادله با منتقد یا منتقدان بپردازند... امروزه نقد در تمامی عرصه ها علمی فرهنگی سیاسی و...وجود داردواین نقد باعث پیشرفت اثر یا شخص می شود .البته در نقد باید به دیگران و نظر انها احترام بگذاریم . نقد باید با رعایت اصول اخلاقی وبا دیدی کار شناسانه انجام شود.
انتقاد
انتقاد نزدیک مفهوم نقد است اما بیشتر به «قضاوت منفی اما عینی» در رابطه با گزارهای گفته میشود. با این حال نقشی مثبت برای این امر قائل شدهاند. در اصطلاح رایج و برای رساندن کارکردهای مختلف آن، بعضاً این واژه به همراه واژههایی چون«مخرب» و «سازنده» به کار میرود.
نقدگرایی
نقدگرایی فلسفه بر مبنای نقد است که به نقدگرایی سازنده و نقدگرایی مخرب تقسیم بندی میشود.
نقدگرایی در روانشناسی وارد شده است.
کانت و نیچه از فیلسوفان نقدگرا هستند.
انواع نقد
نقد انواع مختلفی دارد. این انواع الزاماً مرزهای روشنی ندارند و خیلی از اوقات همپوشانی دارند.
نقد منفی
نقد منفی یعنی اعلام اعتراض به چیزی، فقط با این هدف که نشان دهیم، آنچیز اشتباه، نادرست، غلط، بیمعنا، مورد اعتراض یا بدنام است. این نوع نقد عموما غیرقابل قبول بودن چیزی را بیان میکند. همچنین نقد منفی اغلب ، معادل با «حملهی شخصی» تفسیر میشود. ممکن است هدف نقد منفی حملهی شخصی نباشد، ولی اینگونه تفسیر یا دیده شود. نقد منفی ممکن است باعث شود، افراد مورد نقد احساس مورد هجوم قرار گرفتن یا توهین شدن داشته باشند، در نتیجه نقد را جدی نگیرند یا نسبت به آن عکسالعمل بدی نشان دهند. که اغلب بیشتر به این مربوط است که چه مقدار نقد منفی وجود دارد و چقدر نقد یکهو منتقل شده است. افراد میتوانند مقداری نقد منفی را تحمل کنند، اما ممکن است نتوانند، مقدار زیادی نقد منفی را تحمل کنند، حداقل همهاش را نمیتوانند یکجا تحمل کنند.
مشکل نقد منفی اغلب این است که به افراد میگوید چه کاری را نمیتوانند یا نباید انجام دهند یا به چه چیزی نباید باور داشته باشند، به جای اینکه به آنها بگوید، چه کاری را میتوانند، یا بهتر است انجام دهند(اینکه چه امکانات و گزینههایی در دسترس هستند). در نتیجه این نوع نقد میتوانند، به جای توانمندسازی افراد، آنها را ناتوان کند. آنها ممکن است به نقد منفی اینگونه پاسخ دهند: «اینها همه خوب است ولی من نمیتوان بر این اساس کاری انجام دهم.» یا ممکن است بگویند: «خوب که که چی؟» به اینحال گاهی ممکن است نقد منفی خیلی لازم باشد، مثلا برای جلوگیری از یکسری کنش که برای افراد، آسیبزا باشد. و یا شرایطی که در آن اگر افراد از ابراز نقد منفی بترسند، مشکلات موجود خیلی بدتر شوند.
وجه مثبت نقد منفی این است که میتواند محدودیتهای یک دیدگاه(کنش یا موقعیت) را برای ما روشن کند تا واقعگراتر باشیم. گاهی لازم است به بعضی شرایط «نه» بگوییم(و روشن کنیم، چرا «نه»، «نه» است).
در دنیای امروزی، نقد منفی، برچسب «منفی بودن» (یا منفیبافی) میخورد، و افرادی که نقد منفی میکنند، ممکن است مورد سوء استفاده قرار بگیرند. به همین دلیل، اینروزها بیشتر افراد به جای ابراز نقد منفی، ترجیح میدهند ساکت بمانند، یا به مسائل اطراف توجهی نشان ندهند، و یا از صحنه غایب شوند.
نقد سازنده
نقد سازنده میخواهد نشان دهد که میتوان مقصود یا هدف یک کار را با یک رویکرد جایگزین بهتر برآورده کرد. در این حالت، نقد کردن الزاما به معنای «اشتباه شمردن» نیست و هدف یک کار مورد احترام است، بلکه اعلام میشود که همان هدف را میتوان از یک راه دیگر، به شکلی بهتر به دست آورد. نقدهای سازنده عموما به شکل پیشنهادهایی برای بهبود هستند، مثل اینکه چطور میتوان کارها را طوری انجام داد که بهتر و بیشتر مورد قبول باشد. این نوع نقد توجه را به این سمت جلب میکنند که «چطور یک مشکل مشخص را میتوان حل کرد»، یا اینکه «چطور میتوان آن را بهتر حل کرد».
نقد منفی و نقد سازنده، هردو استفادههای خاص خودشان را دارند، ولی معمولا، برای یک نقد خوب، تلفیق این دو لازم است. همچنین گفته میشود که وقتی ایرادی در کاری پیدا میکنید، بهتر است که پیشنهادی برای بهتر شدن آن ارایه دهید. و عموما هر قاعدهای برای رفتار از «بکن»ها و «نکن»ها تشکیل شده است. «کردن»ِ کاری، معمولا به معنای «نکردن»ِ کاری دیگر است، و «نکردن»ِ کاری معادل «کردن»ِ کاری دیگر است. در نتیجه یک انتخاب آگاهانه بین «کردنِ این کار یا یک کار دیگر» وجود دارد که انجام هردو امکان پذیر نیست. بنابراین برای جهتدادن رفتار، افراد نیاز دارند بدانند که چه چیزی مورد قبول است و چه چیزی مورد قبول نیست. اگر نقد تنها یک وجه آن را در نظر بگیرد و دیگری را فراموش کند، ممکن است اطلاعات ناقصی را منتقل کند، که واقعا به درد جهت دادن رفتار یا راهنمایی نمیخورد. یکی از دلایل اساسی اینکه کار درستی نادیده گرفته میشود، یا مورد اهانت یا خرابکاری قرار میگیرد این است که جنبههای مثبت و منفی آن روشن نشده است.
نقد مخرب
هدف نقد مخرب نابود کردن طرف دیگر است (مثل: «تو باید خفه شی و کاری که بهت میگن رو بکنی»). نقد مخرب تلاش میکند، که دیدگاه مقابل را بیاعتبار و بیارزش نشان دهد. در بعضی شرایط، نقد مخرب کاملا غیرقابل توجیه است و از جنس اذیت و آزار یا تهدید به حساب میآید، بهخصوص اگر شامل «حملهی شخصی» باشد. خودِ نقد مخرب عموما مورد نقد قرار میگیرد، چون به جای تاثیر مثبت تاثیر تخریبی دارد.(البته اگر هیچ دلیلی برای مخرب بودنِ نقد ارائه نشود، این میتواند صرفا یک اتهام یا بهانه باشد.)
در زمینههای سیاسی یا نظامی، گاهی ممکن است نقد مخرب لازم بنماید، مانند شرایط حفظ منابع یا حفظ جان افراد در میان یک گروه). یک ایده به تنهایی نمیتواند خطرناک باشد، ولی یک ایده که در شرایط خاصی بیان شده باشد، میتواند خطرساز شود، بنابراین ممکن است افرادی احساس کنند، که باید آن ایده را با نقدی بیرحمانه، خلع سلاح کرد.
اصطلاح «نقد مخرب» را همچنین در شرابطی به کار میبرند که سطح نقد، حوزه و یا شدت آن طوری باشد که تنها باعث خرابکاری شود . در این شرایط افراد فکر میکنند، نقد اینقدر بزرگ است یا مقدارش آنقدر زیاد است، که فقط خرابی به بار میآورد. برای مثال، یک مناظره یا مجادله ممکن است تا حدی از کنترل خارج شود که هرکسی در حال جنگیدن با دیگران باشد و هیچکس با دیگری موافق نباشد. در این حالت نقد به حد افراط رسیده است(با خاک یکسان کردن). صحبتی که برای مشخص کردن جنبههای ناهمساز یک موقعیت (یا چند ایده) شروع شده بود، تبدیل به آشوبی میشود که دیگر هیچکس نمیتواند هیچ توافقی (یا وجه اشتراکی)با هیچ فرد دیگری داشته باشد.
نقد هنری
نقد هنری نقدی است که به بحث و ارزیابی در آثار هنر بصری میپردازد.
منتقدان هنر معمولاً آثار هنری را از جنبههای زیباییشناسی یا تئوری زیبایی مورد نقد و بررسی قرار میدهند. یکی از اهداف نقد هنری دستیابی به مبنای عقلانی برای درک هنر است.
انواع جنبشهای هنری منجر به تقسیم نقد هنری به رویکردهای مختلفی گردیده، که هر کدام با استفاده از معیارهای مختلف خودشان به قضاوت بر روی آثار هنری میپردازند. رایجترین این تقسیمبندیها در حوزهٔ نقد، تقسیم آن به نقد و ارزیابی تاریخی (شکلی از تاریخ هنر) و نقد معاصر از کار توسط هنرمندان زندهاست.
با وجود پیشداوریای که میگوید نقد هنری فعالیت بسیار کمخطرتری نسبت به تولید آثار هنری است، با گذشت زمان نظرات در باب هنر فعلی روزگار همواره مورد اصلاحات شدید قرار میگیرد. منتقدان گذشته اغلب به دو دلیل مورد تمسخر قرار میگرفتند: یا برای هم طرفداری از هنرمندان روزگار خود (مانند نقاشان آکادمیک در اواخر قرن ۱۹) و یا رد هنرمندان روزگار که مورد تکریمند (مثل اوایل کار امپرسیونیستها). بعضی از جنبشهای هنری که توسط منتقدان با عناوین بیارزش نامگذاری شده بودند، آن نامها بعدها توسط هنرمندان سبک به عنوان یک نوع نشان افتخار استفاده میشد (به عنوان مثال امپرسیونیسم، کوبیسم) و اصل معنای منفی به فراموشی سپرده میشد.
معروف است که جان راسکین یکی از نقاشیهای جیمز مکنیل ویسلر، یعنی «منظر شب در سیاه و طلا: سقوط فشفشه»، را با «پرتاب یک قوطی رنگ به سمت صورت عموم مردم» مقایسه کرد.
هنرمندان اغلب روابط بدی با منتقدان خود را داشتهاند. هنرمندان معمولاً نیاز به نظر مثبت منتقدان دارند تا آثارشان مشاهده و خریداری شود؛ متأسفانه برای هنرمندان، تنها نسلهای بعدی ممکن است آثارشان را درک کنند.
تاریخچه
سرمنشأ
اگرچه نقد هنری ممکن است سرمنشأ خود را در ریشههای هنر بیابد، نقد هنری به عنوان یک رویکرد متعبر به شکل امروزی آن در قرن ۱۸ به دست آورد.
اولین نویسندهای که به عنوان یک منتقد هنری در فرانسهٔ قرن ۱۸ شهرت کسب کرد لا فون دو سنینه بود که در مورد سالن ۱۷۳۷ نوشت. نوشتهٔ او در درجهٔ اول برای سرگرمی و در عین حال نوشتهای بود بر ضد سلطنتطلبی.
دنی دیدرو نویسندهٔ فرانسوی قرن ۱۸ اغلب به عنوان مخترع رسانهٔ مدرن نقد هنری شناخته میشود. «سالن ۱۷۶۵» دیدرو یکی از اولین تلاشهای واقعی به منظور به تصرف درآوردن هنر توسط کلمات بود. به گفته مورخ تاریخ هنر توماس ای. کرو «وقتی دیدرو شروع کرد به نوشتن نقد هنری، در حقیقت جای پایی درست کرد برای نسل اول نویسندگان حرفهای که ارائهٔ شرح و قضاوت آثار نقاشی و مجسمهسازی معاصرانشان حرفهشان شود. تقاضا برای چنین تفسیرهایی محصولی بود از رسم معمول مشابه نوینی که از آخرین آثار هنری نمایشداده شده در نمایشگاههای عمومی، منظم، رایگان روز خبر میدادند.»
چهرهٔ شاخص نقد هنری قرن ۱۹، شاعر فرانسوی شارل بودلر بود که اولین کار منتشرشدهٔ وی در باب مرور آثار هنری روز «سالن ۱۸۴۵» بود به دلیل جسارت سریعاً مورد توجه قرار گرفت. بسیاری از نظرات انتقادی وی در زمان خود تازه بودند، ازجمله دفاع او از اوژن دولاکروا و گوستاو کوربه. هنگامی که اثر معروف ادوار مانه، المپیا (۱۸۶۵)، که پرترهای از یک فاحشهٔ برهنه بود، و برای واقعگرایی آشکارش مورد انتقاد فراوان قرار گرفت، بودلر بهطور خصوصی در حمایت از دوست خود مشغول کار شد.
پیش از جنگ جهانی دوم
اعضای حلقهٔ بلومزبری راجر فرای و کلایو بل منتقدان هنری انگلیسی قابل توجه قبل از جنگ جهانی دوم بودند. فرای معرف سبک پست امپرسیونیسم به این کشور، و بل یکی از بنیانگذاران رویکرد فرمالیستی به هنر است. هربرت رید به دفاع از هنرمندان مدرن بریتانیا از جمله پل نش، بن نیکلسون، هنری مور و باربارا هپورت پرداخت.
در امریکا، کلمنت گرینبرگ برای اولین بار در سال ۱۹۳۹ با انتشار مقالهٔ آوانگارد و کیچ در مجلهٔ پارتیزان ریویو خود را به عنوان یک منتقد هنری نامید.
پس از جنگ جهانی دوم
مانند شارل بودلر که در قرن نوزدهم به عنوان پدیدهٔ شاعرانمنتقد ظهور کرد، بار دیگر در قرن بیستم با چنین پدیدهای مواجه بودیم بهطوری که گیوم آپولینر، شاعر فرانسوی، تبدیل به قهرمان کوبیسم شد. کمی بعد، آندره مالرو، نویسنده و قهرمان جبش مقاومت فرانسه، بهطور گسترده در باب هنر مینویسد، بهطوری که شهرت وی فراتر از محدودههای اروپا میرود. جالب توجهاست که اعتقاد راسخ وی به اینکه پیشتازی آمریکای لاتین در نقاشی دیواری مکزیکی (اوروزکو، ریورا و سیکهایروس) است، پس از سفرش به بوئنوسآیرس در سال ۱۹۵۸ تغییر میکند. مالرو پس از بازدید از استودیوهای چند هنرمند آرژانتینی به همراهی رافائل اسکوئیرو، مدیر جوان موزهٔ هنر مدرن بوئنوس آیرس، جنبشهای پیشتاز هنری جدیدی که در آرژانتین نهفتهاست را اعلام میدارد. نکتهٔ در خور توجه این واقعیت است که اسکوئیرو، شاعر و منتقد مشهور که در طول دههٔ شصت به مقام مدیر فرهنگی سازمان کشورهای آمریکایی در واشنگتن دی سی رسید، آخرین نفر بود مصاحبه خوبی با هنرمند تقریباً فراموش شده، ادوارد هاپر، پیش از مرگ او، انجام داد که منجر به احیای دوبارهٔ نام او شد. و باعث شد این هنرمند آمریکایی به یک بار و برای همه زمانها مورد تقدیس قرار گیرد.
در دههٔ ۱۹۴۰ نهتنها فقط چند گالری (به عنوان مثال گالری هنر این قرن) بلکه تنها چند منتقد بودند که مایل بودند آثار پیشتازان هنری نیویورک را دنبال کنند. همچنین تعداد کمی از هنرمندان با پس زمینهٔ ادبی وجود داشتند، در میان آنها، رابرت مادروِل و بارنت نیومن بودند که به عنوان منتقدان هنری نیز فعالیت میکردند.
با وجود غیرمعمول بودن، در حالی که نیویورک و جهان با هنر آوانگارد نیویورک ناآشنا بود، در اواخر دههٔ ۱۹۴۰ اغلب هنرمندانی که امروزه نامشان ورد زبانهاست منتقدان تثبیتگر خوبی را به عنوان حامی خود داشتند: حمایت کلمنت گرینبرگ از جکسون پولاک و نقاشان میدان رنگ نظیر: کلیفورد استیل، مارک روتکو، بارنت نیومن، آدولف گوتلیب و هانس هافمن از آن جملهاست. در حالی که به نظر میرسید هارولد روزنبرگ نقاشان اکشن را ترجیح میدهد؛ نقاشانی نظیر ویلم دکونینگ و فرانتس کلاین. توماس ب هس، مدیر مسؤول نشریهٔ اخبار هنر، به دفاع از ویلم دکونینگ میپرداخت.
منتقدان جدید حمایتهای خود را با برچسبزدن به دیگر هنرمندان به عنوان «پیروان» خود افزایش دادند و کسانی که در خدمت اهداف تبلیغاتی آنها قرار نمیگرفتند نادیده میگرفتند.
به عنوان مثال، در سال ۱۹۵۸، مارک توبی «اولین نقاش آمریکایی بود که از زمان ویسلر (۱۸۹۵) برندهٔ جایزه برتر دوسالانهٔ ونیز میشد. با این وجود دو مجلهٔ هنری متنفذ نیویورک به این موضوع علاقمند نبودند. مجلهٔ «هنر» به این رویداد تاریخی تنها اشارهای کوتاه در ستون خبری و اخبار هنر (به سردبیری: توماس ب هس) کرد و آن را به کل نادیده گرفته. نیویورک تایمز و مجلهٔ لایف ویژهنامهای به این منظور چاپ کردند.»
بارنت نیومن، اواخر عضو گروه بالاشهر مینوشت کاتالوگ پستی و مرور و در اواخر دههٔ ۱۹۴۰ یک هنرمند برگزاری نمایشگاه در گالری بتی پارسونز شد. اولین نمایشهای انفرادیاش در سال ۱۹۴۸ بود. بارنت نیومن بلافاصله بعد از اولین نمایشگاهش، در یکی از جلسات هنرمندان در استودیو ۳۵ اظهار داشت: «ما تا حدودی، با تصویر خودما در حال ساختن جهانیم.» نیومن با استفاده از مهارتهای نوشتاریش، برای تقویت گامهایش در راه تصویر تازهای از خود به عنوان یک هنرمند ارائه میداد و برای ترویج آثارش میجنگید. به عنوان مثال میتوان به نامهٔ او در تاریخ ۹ آوریل ۱۹۵۵، «نامهای به سیدنی جنیس» اشاره کرد: «... درست است که روتکو مانند یک جنگنده حرف میزند، با این حال، رو به دنیای آدمهرزهها حرف میزند. مبارزهٔ من علیه جامعهٔ بورژوا شامل رد کل جامعه میشود.»
در کمال تعجیب فردی به فکر ارتقای این سبک از نقدنویسی افتاد تروتسکیست نیویورکی کلمنت گرینبرگ بود. به عنوان منتقد هنریای که مدتها برای پارتیزان ریویو و هفتهنامهٔ ملت نقد نوشته بود، به پیشگام بادانش طرفداری از اکسپرسیونیسم انتزاعی بدل شد. رابرت مادرول هنرمند، که جای پایش محکم شده بود، در ترویج این سبک به گرینبرگ پیوست که مناسب وضعیت سیاسی و تمرد روشنفکری دوران بود.
کلمنت گرینبرگ اکسپرسیونیسم انتزاعی و جکسون پولاک را به طور خاص به عنوان مظهر ارزش زیباییشناختی اعلام کرد. این کار بهسادگی پولاک را در زمینهٔ آثار فرمالیستیش پشتیبانی کرد تا این سبک عنوان بهترین نقاشی آن دوران شناخته شود و اوج سنت هنری از طریق کوبیسم و پل سزان رفتن به عقب تا به کلود مونه رسید، که به واسطهٔ آن نقاشی خالصتر شد و بیشتر بر چیزهایی که برای آن «ضروری»ست متمرکز گشت، یعنی ایجاد نشانهها بر روی یک سطح صاف.
آثار جکسون پولاک همواره مورد نقدهای متضادی قرار گرفتهاست. هارولد روزنبرگ از تحول در آثار پولاک از نقاشی به درام وجودی صحبت میکند، که در آن «چیزی که روی بوم میآمد نه یک تصویر، بلکه یک رویداد است». «لحظهٔ بزرگ زمانی میآید که او تصمیم میگیرد نقاشی کند «که نقاشی کرده باشد». ژستهای روی بوم ژستهاییاند آزاد از ارزشهای سیاسی، زیباییشناختی و اخلاقی»
یکی از پرآوازهترین منتقدان اکسپرسیونیسم انتزاعی آن زمان جان کانادی منتقد نیویورک تایمز بود. مایر شاپیرو و لئو استاینبرگ نیز مورخان هنر مهم دوران پس از جنگ جهانی دوم بودند که به حمایت از اکسپرسیونیسم انتزاعی پرداختند. از اوایل دههٔ شصت تا اواسط آن منتقدان هنری جوانی نظیر مایکل فراید، روزالیند کراوس و رابرت هیوز بینش قابلتوجهی را به دیالکتیک انتقادی اضافه کردند که به رشد در حول و حوش اکسپرسیونیسم انتزاعی پرداخت.
دوران معاصر
منتقدان هنر امروزه نهتنها در رسانههای نوشتاری نظیر مجلات و روزنامههای تخصصی هنری به نشر دیدگاههای خود میپردازند، بلکه از طریق اینترنت، تلویزیون و رادیو، موزهها و گالریها نیز به این کار اقدام میکنند. همچنین بسیاری از آنها در دانشگاهها یا به عنوان مشاور هنری برای موزهها مشغول به کار شدهاند. منتقدان هنری به نمایشگاهها مشاوره میدهند و غالباً برای نوشتن کاتالوگ نمایشگاهها استخدام میشوند. منتقدان هنری سازمان خود خودشان را نیز دارند، یک سازمان غیردولتی یونسکو، به نام انجمن بینالمللی منتقدان هنری که شامل حدود ۷۶ بخش ملی و سیاسی غیرمتعهد برای پناهندگان و تبعیدیان میشود .
گونههای نقد هنری
نقد ژورنالیستی: مهم ترین مولفه نقد ژورنالیستی آن بود که به گونه یی از خبر و گزاره یی درباره یک رویداد فرهنگی و هنری تعبیر شود. برای خوانندگان یک مجله یا روزنامه نوشته میشد، به انعکاس مختصری از ویژگیهای کلی یک نمایشگاه برای مخاطبان عام و گسترده محدود میماند و اغلب عنوان مرور را روی آن میگذاشتند. نقدهایی که گیوم آپولینر مینوشت از انگیزهای ژورنالیستی مایه میگرفت و به منظور شرح و بیان یک عرصه پیچیده هنری بود.
نقد آموزشی: هدف از این گونه نقادی، ارتقاء آگاهیهای حرفهای و زیبا شناختی و بلوغ هنری هنر جویان بود. این نقد که بیشتر در کلاسهای درس و هنرکدهها رواج داشت هم میتوانست درمورد کارهای هنرجویان کارآیی داشته باشد و هم درمورد آثار هنری پیشینیان. مراد آن بود که هنرجو بتواند خوب وبد کار خود را بسنجد.
نقد پژوهشی: این گونه از نقد هنری ابتدا تمام عناصر، سازهها، فرم، ترکیب بندی، ساختار و رنگ را به دقت تجزیه و تحلیل میکند، سپس با تعبیر و تفسیر نمادها و نشانهها، به محتوا و درونه اثر میپردازد و دست آخر جایگاه اثر را در سلسله مراتب و رده بندیهای تاریخ هنر مشخص میکند. نقد پژوهشی، در مورد هنرمندان زنده نقش قضاوت تاریخ را ایفا می کندو درمورد هنرمندان گذشته، شکلی از بازنگری در قضاوتهای تاریخی را به خود میگیرد.
نقد ابزاری و کاربردی: این شکل از نقد هنری که به آن نقد هدفمند هم گفته میشود، در اثر هنری به چشم ابزاری برای پیشبرد اهداف اخلاقی، اجتماعی، سیاسی و حتی روان شناختی نگاه میکند.
نقد فراگیر و مردم پسند: این شکل از نقد، که هرگز نمیتوان آن را هنری نامید بیش از گونههای دیگر رواج دارد و در واقع همان آرا و نظرهایی است که مردم بعد از دیدن یک اثر هنری ابراز میکنند. هر کس بی آن که از زیر و بم کار آگاهی درستی داشته باشد، از سر عاطفه و احساس و بینش فردی خود قضاوت میکند و به اعتبار آن که از توانایی بینایی برخوردار است و زبانش میگردد قضاوت درباره اثر هنری را حق مسلم خود میشمارد.
نقد فرمالیستی: به طور کلی میتوانگفت که نقد فرمالیستی نقدی است عاری از محتوای حسی و عاطفی، نگرشی است به سوی فن آوریهای هنری، سبک و منر و در یک کلام فرم مستقل از معنا معطوف و محدود مانده است. این نقد در ضدیت با محتوا گرایی و روان شناختی کردن اثر هنری پدید آمدو منتقدانی چون راجر فرای، کلایوبل و کلمنت گرین برگ و پیروان آنها از مروجان سرسخت آن بودند.
نقد متن گرا یا محتوا گرا: این شکل از نقد هنری به سه گونه: ننقد تاریخی، نقد سیاسی - اجتماعی و نقد روان شناختی تقسیم میشود.
وبلاگهای هنری
از ابتدای قرن ۲۱، وبگاههای نقد هنری آنلاین و وبلاگهای هنری در سراسر جهان برای افزودن صدای خود را به دنیای هنر تلاش میکنند. برخی از وبلاگها و وبلاگنویسان هنری قابل توجه که به طور متمرکز به نقد هنری میپردازند عبارتند از: آرت فگ سیتی، بدبازیکن، نقد هنری، جیمز واگنر، فالون و روسوف، CultureGrrl، وبلاگ وینکلمن، دو لایه رنگ، گزارش جیمز کالم، وبلاگ شارکفوروم، وبلاگ مجموعهٔ ووستر، وبلاگ برایان شروین در مایاسپیس، هراگ وارتانیان و هایپرآلرژیک، یادداشتهای تایلر گرین در بارهٔ هنر مدرن، مجلهٔ هنری کواگولا و جری سالتز. بسیاری از این نویسندگان با استفاده از رسانههای اجتماعی مانند فیسبوک و توییتر مخاطبان را در جریان دیدگاههای نقد هنری خود قرار میدهند.
نقد فیلم
نقد فیلم تحلیل و بررسی همهجانبه یک اثر سینمایی یا تلویزیونی است. نقد فیلم عمدتا بر دو نوع است: نقد ِژورنالیستی که توسط روزنامهنگاران و دیگر خروجیهای رسانههای عمومی انجام میشود و نقد آکادمیک که از طرف محققان و پژوهندگان فیلم و سینما که از اصول نظری نقد فیلم آگاهند انجام میشود.
نقد فیلم : بررسی میزان سازگاری میان فرم و محتوای کلامی فیلم و بررسی میزان سازگاری میان فرم های فیلم
تفسیر فیلم : بررسی محتوای غیر کلامی فرم فیلم به کمک دانش و قواعد سینمایی ، اظهارات و سوابق کارگردان
تحلیل فیلم : بررسی فرم فیلم به کمک دانش و قواعد سینمایی
رویه قضایی
رویه قضایی به شکل کلی تصمیم مکرر قضایی گفته میشود. رویه قضایی به لحاظ معنوی و یا الزام قانونی مبنای حکم مرجع قضایی است.
چاپلوسی
چاپلوسی، (به انگلیسی: Flattery) به معنای ژاژخایی در مدح و ثنای کسی، بمنظور جلب توجه و یا دریافت چیزی میباشد و یکی از رذایل است. چاپلوسی، تملقهای ژاژخایانهای است که نشان از شرک خفی در نهاد شخصی که مرتکب آن شده دارد.
معنا و مفهوم چاپلوسی
عبدالرحمان بن اسحاق جوهری در صحاح میگوید: «رجلٌ مُلِق. یعنی چیزی را میگوید که قلباً به آن اعتقاد ندارد.»
منشأ چاپلوسی
هدف تملقگو جلب نظر و قلوب مردمی است که آنها را مؤثر در اموری میداند که مورد طمع اوست. مثلاً کسانیکه پولپرست و مالدوست هستند، پیش ارباب ثروت خاضع بوده از آنها تملق میگویند و برای آنها فروتنی مینمایند.
گاهی، عادت بعضی از مردم شده است که چربزبانی و تملّق را دلیل بر مردمداری و حسن خلق تلقّی کرده، خلاف آن را نشانه حقارت و کمارزشی و نبود شخصیّت میپندارند.
آثار چاپلوسی
نتیجه چاپلوسی، برهم خوردن تعادل جامعه و رفتن آن به سوی حالتی دروغین و مسموم خواهد بود.
وب مانی (به انگلیسی: Webmoney) سامانه خدمات پول اینترنتی است که در سال ۱۹۹۸
راه اندازی شدهاست. این خدمت به «شرکت انتقال وبمانی» تعلق دارد. این شرکت
ادعا میکند ۱۱ میلیون کاربر ثبتنام شده دارد.
در حال حاضر حدود ۶ میلیون کاربر بر روی سیاره زمین از خدمت وبمانی استفاده میکنند و روز به روز امکانات و خدمات وبمانی و همچنین کاربران این پول الکترونیکی رو به افزایش است. مهمترین ویژگی این سامانه پول الکترونیکی برخورداری از امنیت بالا است. بعد از افتتاح حساب وبمانی برای کاربر فایل کلیدی مخصوص حساب ساخته شده، ارایه میگردد که توسط این فایل کلیدی دسترسی به حساب ممکن میشود. همچنین کاربر میتواند در تنظیمات حساب خود، دسترسی به آن را با یک یا چند آیپی محدود نماید تا اینکه از ورود دیگران به حساب خود جلوگیری کند.
برای استفاده از وبمانی ابتدا کاربر باید نرمافزار «نگهدارنده وبمانی» (Webmoney Keeper) را از وبگاه نصب نماید یا به روش برخط وارد حساب خود در وبگاه وبمانی شود. به هر حساب وبمانی، شناسه وبمانی(WMID) تعلق میگیرد. هر کاربر در سامانه پول الکترونیکی وبمانی از گواهینامه الکترونیکی برخوردار میشود. طبق اطلاعات وارد شده در زمان افتتاح حساب، برای کاربران انواع گواهینامه الکترونیکی ارایه میگردد. اگر کاربر مشخصات شخصی وارد ننماید، گواهینامه ناشناس و اگر مشخصات خود را وارد نماید، گواهینامه تشریفاتی تعلق میگیرد. در زمان افتتاح حساب، کاربر میتواند مشخصات خود را وارد نموده و از گواهینامه تشریفاتی برخوردار شود.
هر حساب وبمانی دارای ۱۰ کیف پول مختلف است. هرکدام از این کیفهای پول نشانگر یک واحد ارزی است که به شرح زیر هستند:
WMZ – نشانگر کیف پول دلار ایالات متحده آمریکا (USD)
WME – نشانگر کیف پول یورو اتحادیه اروپا (EUR)
WMR – نشانگر کیف پول روبل کنفدراسیون روسیه (RUB)
WMU – نشانگر کیف پول گریونا اوکراین (UAH)
WMB – نشانگر کیف پول روبل بلاروس (BYR)
WMS – نشانگر کیف پول سوم قرقیزستان (KGS) – منحلشده
WMY – نشانگر کیف پول سوم ازبکستان (UZS) - منحلشده
WMV – نشانگر کیف پول دانگ ویتنام (VND)
WMX – نشانگر کیف پول بیتکوین (BTC)
WMG – نشانگر کیف پول طلا
این کیفهای پول جدا از شناسه وبمانی (WMID) است و برای انجام حواله باید از شماره ارز مشخص استفاده گردد. حوالجات در سیستم پول الکترونیکی وبمانی با هزینه ۰/۸ درصد انجام میشود. این هزینه بر عهده فرستنده است. مثلاً اگر فرستنده بخواهد ۱۰۰۰ دلار وبمانی به حساب گیرنده بریزد، بانک الکترونیکی وبمانی ۸ دلار وبمانی به عنوان کارمزد درنظر میگیرد و بنابراین برای این که ۱۰۰۰ دلار وبمانی کامل به دست گیرنده برسد، فرستنده باید ۱۰۰۸ دلار وبمانی به حساب گیرنده واریز نماید.
نرخ ارز
به پولهای خارجی ارز گفته میشود. به گفته دیگر به واحدهای پولی که در کشورهای دیگر جز کشور اصلی داد و ستد شود به صورت کلی ارز گفته میشود.
یکی ازتفاوتهای بین معاملات مالی در داخل کشور و مبادلات بینالمللی این است که درتجارت داخلی نیاز به پرداخت و دریافت وجوه بر حسب پول رایج ملی است اما در معاملات خارجی معمولا این وجوه به شکل پولهای رایج و معتبر خارجی، پرداخت میشود.
مثلا در ایران برای انجام مبادلات، از ریال استفاده میشود، در آلمان مارک و آمریکا دلار آمریکا، اما وقتی یک ایرانی بخواهد از آمریکا کالایی را تهیه کند باید در ازای آن دلار آمریکا بپردازد، بنابراین باید بر اساس یک رابطهٔ مبادلهٔ تعریف شده (نرخ ارز) ریال بدهد و دلار بگیرد و با آن کالا را بخرد.
تعریف نرخ ارز
منظور از ارز هر وسیلهای است که به صورت اسکناس، حواله یا چک در مبادلات خارجی جهت پرداختها استفاده میشود. و منظور از نرخ ارز خارجی عبارت است از مقداری از واحد پولی ملی که برای بدست آوردن واحدپول کشور دیگر باید پرداخت شود.
همچنین میتوان نرخ ارز را، ارزش برابری یک واحد پول خارجی به پول داخلی دانست. به عبارت دیگر بهای خرید یا فروش یک واحد پول خارجی به پول رایج کشور را نرخ ارز میگویند.
قاعدهٔ قیمتهای یکسان
قیمت یککالای خارجی در داخل کشور، وابسته به قیمت آنکالا در مبدا و همچنین نرخ ارز آنکشور است. طبق اینقاعده اگر هزینههایجنبی مبادله، ناچیز باشد، قیمتیککالا در همه جا با توجه به قیمتارز، یکسان خواهد بود و در شرایط ایده آل قدرت خریدیک ارز در داخل و خارج یکسان خواهد بود.
برابری قدرت خرید
اگر قاعدهٔ قیمت یکسان را به مجموعهای از کالاها یا سبد مصرفی یک جامعه تعمیم دهیم، به قاعدهٔ برابری قدرت خرید میرسیم. با فرض برابری قدرت خرید در مورد همه کالاها و امکان تهیه تمامی آنها از دیگر کشورهای جهان، رابطهٔ نرخ ارز را میتوان به صورت زیر نوشت:
قیمت سبد کالاهای خارجی / قیمت سبد کالاهای داخلی = نرخ ارز
به این معنی که درصد تغییرات نرخ ارز، برابر است با تفاضل تغییرات تورم داخلی و خارجی.
اگر نرخ تورم در داخل و خارج یکسان با شد، نرخ ارز نیز بدون تغییر باقی میماند؛
اما اگر تورم داخلی بیشتر از تورم خارجی شود، در نتیجه انتظار افزایش نرخ ارز نیز وجود دارد؛
و همچنین اگر نرخ تورم داخلی کمتر از تورم خارجی بشود، نرخ ارز کاهش خواهد یافت.
بازار ارز خارجی
ارز خارجی همانند پول ملی یک کالا محسوب میشود، و دارای بازار است که از دو طرف، عرضهو تقاضا تشکیل میشود.[۹]
بازار ارز خارجی عبارت است از چارچوب سازمان یافته و معینی که در آن افراد، موسسات و بانکها به کار خریدو فروشپولهای خارجی یا ارز اشتغال دارند. وظیفهٔ اصلی بازار ارز خارجی عبارت است از انتقال و جوه یا قدرت خرید از یک کشور به کشور دیگر.
وظیفهٔ دیگر بازار ارز تامین اعتبار است که مانند کالا مستلزم انتقال از فروشنده به خریدار است.
به طور کلی چهار نوع معامله در بازارهای ارزی انجام میپذیرد:
۱- معاملات حال(spot)؛
۲- معاملات سلف(forward)؛
۳- معاملات سوآپ (swap)؛
۴- آربیتراژ(arbitrage).
عرضهٔ ارز
همانند هر کالای دیگر عرضهٔ ارز با قیمت آن (نرخ ارز) رابطهٔ مستقیم دارد.
انواع نرخ ارز
نرخ ارز حقیقی
نرخ ارز حقیقی عبارت است از نسبت قیمتهای خارجی به قیمتهای داخلی بر حسب یک پول: {۴}{۲}R=\frac
R=\frac{〖ep〗^f}{p
که P و Pf به ترتیب سطح عمومی قیمتها در داخل و خارج است و e همان نرخ ارز اسمی و ارزش ریالی پول خارجی است.
نرخ ارز مؤثر اسمی
نرخ ارز مؤثر اسمی ارزش پول یک کشور را برحسب یک میانگین وزنی از پول سایر کشورها اندازهگیری میکند که در آن وزنها انعکاس دهندهٔ سهم هر کشور در تجارت بینالمللی این کشور میباشد. به همین دلیل به آن نرخ ارز با وزن تجاری هم میگویند.
نرخ ارز مؤثر حقیقی
نرخ ارز مؤثر حقیقی از تقسیم یک میانگین وزنی از قیمت سبد کالایی در کشورهای طرف تجاری بر حسب پول داخلی نسبت به قیمت آن در کشور به دست میآید.
تعیین نرخ ارز
در مدلهای اولیه نرخ ارز بر مبنای نظریهٔ برابری قدرت خرید(ppp) تعیین میشد و تنها عامل نوسانات نرخ ارز اسمی را قیمت کالاها میدانستند.
اما آنچه بدیهی است این است که عوامل گوناگونی بر نرخ ارز تاثیر میگذارند:
تراز پرداختها
هرگونه تغییر و تحول در تراز پرداختها تاثیر مستقیم روی نرخ ارز میگذارد. دارندگان ارز کشوری که تراز پرداختهایش رو به کاهش است، آن را میفروشند و ارز معتبر دیگری را خریداری میکنند. بنابراین، عرضهٔ این ارز در بازار زیاد میشود و نرخ آن نسبت به ارزهای دیگر کاهش مییابد.
استقراض خارجی
هر اندازه کشوری بیشتر مقروض باشد نیازش به ارز خارجی برای پرداخت اصل و بهرهٔ بدهیها بیشتر است. بنابر این، فشاری که روی ذخایر ارزی آن کشور وارد میشود، روی نرخ ارز آن کشور منتقل شده و آن را ضعیف میکند.
انتظارات برای آینده
ممکن است نرخ ارزها بر اثر پیشبینیهایی که نسبت به وضعیت آنها میشود، تغییر کند. با وجود انتظار نرخ ارز قوی در آینده، صادرات به آن کالا به تاخیر خواهد افتاد تا زمانی که نرخ ارز کاملا قوی شده و در هنگام تبدیل آن به پول کشور خودی با نرخ بهتری روبه روبوده و پول بیشتری دریافت گردد.
تورم
در صورت برابری نرخ تورم در هر دو کشور باید به شاخص قیمتهای خردهفروشی و عمدهفروشی توجه کرد تا وضعیت هر کشور مشخص شود.
سیاستهای اقتصادی
سیاستهایی کهبر نرخ ارز اثر میگذارند عبارتاند از: رشد معقول عرضهٔ پول، سیاستهای مناسب مالی، خصوصیات دیپلماسی خارجی و فعالیتهای نظامی، سرمایهگذاری در مقایسه با میزان نقدینگی.
تغییرات نرخ ارز
تغییرات نرخ ارز رابطه مستقیمی با تورم دارد.
شرایط تضعیف نرخ ارز
نرخ ارز رسمی ممکن است درصورت وجود شرایطی دچار ضعف شود. این عوامل عبارتاند از: ۱- ادامه کسری در موازنه پرداختهای کشور؛ ۲- کاهش در میزان ذخیره طلا و ارزهای خارجی؛ ۳- تورم داخلی؛ ۴- بیاعتمادی به پول داخلی؛ ۵- سیاستهای دولت که به جای مبارزه با علت، با معلول مبارزه میکند؛ ۶- خط مشیهای دولت که سبب تضعیف اقتصاد داخلی میشود؛ ۷- احتمالتضعیف نرخرسمی ارز کشورهایی کهیک اقتصاد به آنها تعهد و وابستگی نزدیک دارد.
رژیم ارزی
در سال ۱۹۴۴م. بر اساس معاهدهٔ «برتن وودز» کشورها ملزم به حفظ ارزش پول در برابر دلار با یک نسبت مشخص طلا شدند که به سیاست نرخ ارز ثابت شهرت داشت اما در سال ۱۹۷۱م. با اعلام عدم تعهد ایالات متحده در حفظ، برابری و تعویض دلار و طلا، کشورها و درصدر آنها ژاپن سیستم نرخ ارز شناور (مبتنی بر عرضه و تقاضا در بازار) را جایگزین نمودند. مهمترین نظام ارزی، نظام ارزی ثابت و نظام ارزی شناور است، البته، نظامهای دیگری نیز به مرور زمان بهوجود آمدهاند و میتوانند استفادهشوند که بسته به شرایط و نیاز کشورها به کار گرفته میشوند.
نرخ ارز ثابت
وضعیتی است که در آن نیروهای بازار کامللا فعال هستند، اما بانک مرکزی بسته به ملاحظات و ضرورتهای موجود، نرخ ارز معینی را به عنوان نرخ ارز هدف تعیین میکند و با مداخله در بازار و از طریق ساز وکار ذخایر خود، از آن نرخ هدف حمایت میکند.
مثلا اگر نرخ ارز تمایل داشته باشد که از نرخ هدف بالاتر رود بانک مرکزی با عرضهٔ دخایر ارزی خود به بازار از افزایش نرخ ارز جلوگیری میکند و همچنین اگر نرخ ارز تمایل داشته باشد از نرخ هدف کاهش یابد بانک مرکزی مذکور با خرید ارز از بازار و افزایش ذخایر خود از این کار جلوگیری میکند.
مزایاو معایب انتخاب نرخ ارز ثابت: انتخاب نظام ارزی ثابت باعث میشود که مردم و بنگاهها بتوانند، مادامی که نرخ ارز ثابت نگهداشتهشدهاست بدون نگرانی درمورد نوسانات نرخ ارز برای آینده برنامه ریزی کنند. در این صورت در سطح خرد ثبات وجود دارد، اما از آن جا که نوسانات ارز به بخش عرضهٔ پول منتقل میشود، ممکن است بیثباتی به بخش کلان اقتصاد منتقل شود.
نرخ ارز شناور
به ترتیباتی از بازار گفته میشود که در آن نرخ ارز بر اساس تعامل نیروهای عرضه و تقاضا ارز بدون مداخلهٔ مقامات پولی و به صورت آزاد تعیین میشود.
مزایا و معایب انتخاب نرخ ارز شناور: انتخاب نظام شناور باعث میشود نرخ ارز متغیر باشد ولی در نهایت ثبات اقتصاد کلان، به معنای ثبات در حجم پول و تثبیت نرخ تورم، در بلند مدت حاصل میگردد.
انواع نامهای ارز
ارز دولتی
ارز رقابتی، ارزی است که از سوی دولت در رقابت با بازار آزاد، عرضه میشود. ارز دولتی، ارزی است که دولت از طریق بانکهای مجاور و به نرخ دولتی فروشد. ارز دانشجویی، ارزی است که دولت برای تامین مخارج دانشجویان خارج از کشور در نظر میگیرد و به دانشجویان برای ادامه تحصیل میدهد. ارز تهاتری، ارزی است که در قرار دادهای پایاپا مبنای محاسبه قرار میگیرد. ارز مبادلهای، ارزی است که در مرکز مبادلات ارزی برای برخی گروه از کالاها جهت واردات در نظر گرفته میشود. ارز یوزانس، ارزی است که پس از دریافت کالا حواله میشود.
ارز شناور
ارز شناور، ارزی است که بهای آن ثابت نیست و بر اساس عرضه و تقاضا تعیین میشود. ارز صادراتی، ارزی است که از راه فروش کالای صادراتی تامین میشود.
در حال حاضر حدود ۶ میلیون کاربر بر روی سیاره زمین از خدمت وبمانی استفاده میکنند و روز به روز امکانات و خدمات وبمانی و همچنین کاربران این پول الکترونیکی رو به افزایش است. مهمترین ویژگی این سامانه پول الکترونیکی برخورداری از امنیت بالا است. بعد از افتتاح حساب وبمانی برای کاربر فایل کلیدی مخصوص حساب ساخته شده، ارایه میگردد که توسط این فایل کلیدی دسترسی به حساب ممکن میشود. همچنین کاربر میتواند در تنظیمات حساب خود، دسترسی به آن را با یک یا چند آیپی محدود نماید تا اینکه از ورود دیگران به حساب خود جلوگیری کند.
برای استفاده از وبمانی ابتدا کاربر باید نرمافزار «نگهدارنده وبمانی» (Webmoney Keeper) را از وبگاه نصب نماید یا به روش برخط وارد حساب خود در وبگاه وبمانی شود. به هر حساب وبمانی، شناسه وبمانی(WMID) تعلق میگیرد. هر کاربر در سامانه پول الکترونیکی وبمانی از گواهینامه الکترونیکی برخوردار میشود. طبق اطلاعات وارد شده در زمان افتتاح حساب، برای کاربران انواع گواهینامه الکترونیکی ارایه میگردد. اگر کاربر مشخصات شخصی وارد ننماید، گواهینامه ناشناس و اگر مشخصات خود را وارد نماید، گواهینامه تشریفاتی تعلق میگیرد. در زمان افتتاح حساب، کاربر میتواند مشخصات خود را وارد نموده و از گواهینامه تشریفاتی برخوردار شود.
هر حساب وبمانی دارای ۱۰ کیف پول مختلف است. هرکدام از این کیفهای پول نشانگر یک واحد ارزی است که به شرح زیر هستند:
WMZ – نشانگر کیف پول دلار ایالات متحده آمریکا (USD)
WME – نشانگر کیف پول یورو اتحادیه اروپا (EUR)
WMR – نشانگر کیف پول روبل کنفدراسیون روسیه (RUB)
WMU – نشانگر کیف پول گریونا اوکراین (UAH)
WMB – نشانگر کیف پول روبل بلاروس (BYR)
WMS – نشانگر کیف پول سوم قرقیزستان (KGS) – منحلشده
WMY – نشانگر کیف پول سوم ازبکستان (UZS) - منحلشده
WMV – نشانگر کیف پول دانگ ویتنام (VND)
WMX – نشانگر کیف پول بیتکوین (BTC)
WMG – نشانگر کیف پول طلا
این کیفهای پول جدا از شناسه وبمانی (WMID) است و برای انجام حواله باید از شماره ارز مشخص استفاده گردد. حوالجات در سیستم پول الکترونیکی وبمانی با هزینه ۰/۸ درصد انجام میشود. این هزینه بر عهده فرستنده است. مثلاً اگر فرستنده بخواهد ۱۰۰۰ دلار وبمانی به حساب گیرنده بریزد، بانک الکترونیکی وبمانی ۸ دلار وبمانی به عنوان کارمزد درنظر میگیرد و بنابراین برای این که ۱۰۰۰ دلار وبمانی کامل به دست گیرنده برسد، فرستنده باید ۱۰۰۸ دلار وبمانی به حساب گیرنده واریز نماید.
نرخ ارز
به پولهای خارجی ارز گفته میشود. به گفته دیگر به واحدهای پولی که در کشورهای دیگر جز کشور اصلی داد و ستد شود به صورت کلی ارز گفته میشود.
یکی ازتفاوتهای بین معاملات مالی در داخل کشور و مبادلات بینالمللی این است که درتجارت داخلی نیاز به پرداخت و دریافت وجوه بر حسب پول رایج ملی است اما در معاملات خارجی معمولا این وجوه به شکل پولهای رایج و معتبر خارجی، پرداخت میشود.
مثلا در ایران برای انجام مبادلات، از ریال استفاده میشود، در آلمان مارک و آمریکا دلار آمریکا، اما وقتی یک ایرانی بخواهد از آمریکا کالایی را تهیه کند باید در ازای آن دلار آمریکا بپردازد، بنابراین باید بر اساس یک رابطهٔ مبادلهٔ تعریف شده (نرخ ارز) ریال بدهد و دلار بگیرد و با آن کالا را بخرد.
تعریف نرخ ارز
منظور از ارز هر وسیلهای است که به صورت اسکناس، حواله یا چک در مبادلات خارجی جهت پرداختها استفاده میشود. و منظور از نرخ ارز خارجی عبارت است از مقداری از واحد پولی ملی که برای بدست آوردن واحدپول کشور دیگر باید پرداخت شود.
همچنین میتوان نرخ ارز را، ارزش برابری یک واحد پول خارجی به پول داخلی دانست. به عبارت دیگر بهای خرید یا فروش یک واحد پول خارجی به پول رایج کشور را نرخ ارز میگویند.
قاعدهٔ قیمتهای یکسان
قیمت یککالای خارجی در داخل کشور، وابسته به قیمت آنکالا در مبدا و همچنین نرخ ارز آنکشور است. طبق اینقاعده اگر هزینههایجنبی مبادله، ناچیز باشد، قیمتیککالا در همه جا با توجه به قیمتارز، یکسان خواهد بود و در شرایط ایده آل قدرت خریدیک ارز در داخل و خارج یکسان خواهد بود.
برابری قدرت خرید
اگر قاعدهٔ قیمت یکسان را به مجموعهای از کالاها یا سبد مصرفی یک جامعه تعمیم دهیم، به قاعدهٔ برابری قدرت خرید میرسیم. با فرض برابری قدرت خرید در مورد همه کالاها و امکان تهیه تمامی آنها از دیگر کشورهای جهان، رابطهٔ نرخ ارز را میتوان به صورت زیر نوشت:
قیمت سبد کالاهای خارجی / قیمت سبد کالاهای داخلی = نرخ ارز
به این معنی که درصد تغییرات نرخ ارز، برابر است با تفاضل تغییرات تورم داخلی و خارجی.
اگر نرخ تورم در داخل و خارج یکسان با شد، نرخ ارز نیز بدون تغییر باقی میماند؛
اما اگر تورم داخلی بیشتر از تورم خارجی شود، در نتیجه انتظار افزایش نرخ ارز نیز وجود دارد؛
و همچنین اگر نرخ تورم داخلی کمتر از تورم خارجی بشود، نرخ ارز کاهش خواهد یافت.
بازار ارز خارجی
ارز خارجی همانند پول ملی یک کالا محسوب میشود، و دارای بازار است که از دو طرف، عرضهو تقاضا تشکیل میشود.[۹]
بازار ارز خارجی عبارت است از چارچوب سازمان یافته و معینی که در آن افراد، موسسات و بانکها به کار خریدو فروشپولهای خارجی یا ارز اشتغال دارند. وظیفهٔ اصلی بازار ارز خارجی عبارت است از انتقال و جوه یا قدرت خرید از یک کشور به کشور دیگر.
وظیفهٔ دیگر بازار ارز تامین اعتبار است که مانند کالا مستلزم انتقال از فروشنده به خریدار است.
به طور کلی چهار نوع معامله در بازارهای ارزی انجام میپذیرد:
۱- معاملات حال(spot)؛
۲- معاملات سلف(forward)؛
۳- معاملات سوآپ (swap)؛
۴- آربیتراژ(arbitrage).
عرضهٔ ارز
همانند هر کالای دیگر عرضهٔ ارز با قیمت آن (نرخ ارز) رابطهٔ مستقیم دارد.
انواع نرخ ارز
نرخ ارز حقیقی
نرخ ارز حقیقی عبارت است از نسبت قیمتهای خارجی به قیمتهای داخلی بر حسب یک پول: {۴}{۲}R=\frac
R=\frac{〖ep〗^f}{p
که P و Pf به ترتیب سطح عمومی قیمتها در داخل و خارج است و e همان نرخ ارز اسمی و ارزش ریالی پول خارجی است.
نرخ ارز مؤثر اسمی
نرخ ارز مؤثر اسمی ارزش پول یک کشور را برحسب یک میانگین وزنی از پول سایر کشورها اندازهگیری میکند که در آن وزنها انعکاس دهندهٔ سهم هر کشور در تجارت بینالمللی این کشور میباشد. به همین دلیل به آن نرخ ارز با وزن تجاری هم میگویند.
نرخ ارز مؤثر حقیقی
نرخ ارز مؤثر حقیقی از تقسیم یک میانگین وزنی از قیمت سبد کالایی در کشورهای طرف تجاری بر حسب پول داخلی نسبت به قیمت آن در کشور به دست میآید.
تعیین نرخ ارز
در مدلهای اولیه نرخ ارز بر مبنای نظریهٔ برابری قدرت خرید(ppp) تعیین میشد و تنها عامل نوسانات نرخ ارز اسمی را قیمت کالاها میدانستند.
اما آنچه بدیهی است این است که عوامل گوناگونی بر نرخ ارز تاثیر میگذارند:
تراز پرداختها
هرگونه تغییر و تحول در تراز پرداختها تاثیر مستقیم روی نرخ ارز میگذارد. دارندگان ارز کشوری که تراز پرداختهایش رو به کاهش است، آن را میفروشند و ارز معتبر دیگری را خریداری میکنند. بنابراین، عرضهٔ این ارز در بازار زیاد میشود و نرخ آن نسبت به ارزهای دیگر کاهش مییابد.
استقراض خارجی
هر اندازه کشوری بیشتر مقروض باشد نیازش به ارز خارجی برای پرداخت اصل و بهرهٔ بدهیها بیشتر است. بنابر این، فشاری که روی ذخایر ارزی آن کشور وارد میشود، روی نرخ ارز آن کشور منتقل شده و آن را ضعیف میکند.
انتظارات برای آینده
ممکن است نرخ ارزها بر اثر پیشبینیهایی که نسبت به وضعیت آنها میشود، تغییر کند. با وجود انتظار نرخ ارز قوی در آینده، صادرات به آن کالا به تاخیر خواهد افتاد تا زمانی که نرخ ارز کاملا قوی شده و در هنگام تبدیل آن به پول کشور خودی با نرخ بهتری روبه روبوده و پول بیشتری دریافت گردد.
تورم
در صورت برابری نرخ تورم در هر دو کشور باید به شاخص قیمتهای خردهفروشی و عمدهفروشی توجه کرد تا وضعیت هر کشور مشخص شود.
سیاستهای اقتصادی
سیاستهایی کهبر نرخ ارز اثر میگذارند عبارتاند از: رشد معقول عرضهٔ پول، سیاستهای مناسب مالی، خصوصیات دیپلماسی خارجی و فعالیتهای نظامی، سرمایهگذاری در مقایسه با میزان نقدینگی.
تغییرات نرخ ارز
تغییرات نرخ ارز رابطه مستقیمی با تورم دارد.
شرایط تضعیف نرخ ارز
نرخ ارز رسمی ممکن است درصورت وجود شرایطی دچار ضعف شود. این عوامل عبارتاند از: ۱- ادامه کسری در موازنه پرداختهای کشور؛ ۲- کاهش در میزان ذخیره طلا و ارزهای خارجی؛ ۳- تورم داخلی؛ ۴- بیاعتمادی به پول داخلی؛ ۵- سیاستهای دولت که به جای مبارزه با علت، با معلول مبارزه میکند؛ ۶- خط مشیهای دولت که سبب تضعیف اقتصاد داخلی میشود؛ ۷- احتمالتضعیف نرخرسمی ارز کشورهایی کهیک اقتصاد به آنها تعهد و وابستگی نزدیک دارد.
رژیم ارزی
در سال ۱۹۴۴م. بر اساس معاهدهٔ «برتن وودز» کشورها ملزم به حفظ ارزش پول در برابر دلار با یک نسبت مشخص طلا شدند که به سیاست نرخ ارز ثابت شهرت داشت اما در سال ۱۹۷۱م. با اعلام عدم تعهد ایالات متحده در حفظ، برابری و تعویض دلار و طلا، کشورها و درصدر آنها ژاپن سیستم نرخ ارز شناور (مبتنی بر عرضه و تقاضا در بازار) را جایگزین نمودند. مهمترین نظام ارزی، نظام ارزی ثابت و نظام ارزی شناور است، البته، نظامهای دیگری نیز به مرور زمان بهوجود آمدهاند و میتوانند استفادهشوند که بسته به شرایط و نیاز کشورها به کار گرفته میشوند.
نرخ ارز ثابت
وضعیتی است که در آن نیروهای بازار کامللا فعال هستند، اما بانک مرکزی بسته به ملاحظات و ضرورتهای موجود، نرخ ارز معینی را به عنوان نرخ ارز هدف تعیین میکند و با مداخله در بازار و از طریق ساز وکار ذخایر خود، از آن نرخ هدف حمایت میکند.
مثلا اگر نرخ ارز تمایل داشته باشد که از نرخ هدف بالاتر رود بانک مرکزی با عرضهٔ دخایر ارزی خود به بازار از افزایش نرخ ارز جلوگیری میکند و همچنین اگر نرخ ارز تمایل داشته باشد از نرخ هدف کاهش یابد بانک مرکزی مذکور با خرید ارز از بازار و افزایش ذخایر خود از این کار جلوگیری میکند.
مزایاو معایب انتخاب نرخ ارز ثابت: انتخاب نظام ارزی ثابت باعث میشود که مردم و بنگاهها بتوانند، مادامی که نرخ ارز ثابت نگهداشتهشدهاست بدون نگرانی درمورد نوسانات نرخ ارز برای آینده برنامه ریزی کنند. در این صورت در سطح خرد ثبات وجود دارد، اما از آن جا که نوسانات ارز به بخش عرضهٔ پول منتقل میشود، ممکن است بیثباتی به بخش کلان اقتصاد منتقل شود.
نرخ ارز شناور
به ترتیباتی از بازار گفته میشود که در آن نرخ ارز بر اساس تعامل نیروهای عرضه و تقاضا ارز بدون مداخلهٔ مقامات پولی و به صورت آزاد تعیین میشود.
مزایا و معایب انتخاب نرخ ارز شناور: انتخاب نظام شناور باعث میشود نرخ ارز متغیر باشد ولی در نهایت ثبات اقتصاد کلان، به معنای ثبات در حجم پول و تثبیت نرخ تورم، در بلند مدت حاصل میگردد.
انواع نامهای ارز
ارز دولتی
ارز رقابتی، ارزی است که از سوی دولت در رقابت با بازار آزاد، عرضه میشود. ارز دولتی، ارزی است که دولت از طریق بانکهای مجاور و به نرخ دولتی فروشد. ارز دانشجویی، ارزی است که دولت برای تامین مخارج دانشجویان خارج از کشور در نظر میگیرد و به دانشجویان برای ادامه تحصیل میدهد. ارز تهاتری، ارزی است که در قرار دادهای پایاپا مبنای محاسبه قرار میگیرد. ارز مبادلهای، ارزی است که در مرکز مبادلات ارزی برای برخی گروه از کالاها جهت واردات در نظر گرفته میشود. ارز یوزانس، ارزی است که پس از دریافت کالا حواله میشود.
ارز شناور
ارز شناور، ارزی است که بهای آن ثابت نیست و بر اساس عرضه و تقاضا تعیین میشود. ارز صادراتی، ارزی است که از راه فروش کالای صادراتی تامین میشود.
ساعت : 12:47 am | نویسنده : admin
|
مطلب بعدی