زبان فارسی در دوران باستان
زبان فارسی در دوران باستان
فارسی باستان گونه باستانی زبان فارسی بوده که دودمان هخامنشی بدان تکلم میکردند. نخستین یافتههای نوشتاری از این زبان، سنگنبشته بیستون است که پیشینهٔ آن به سدهٔ ششم پیش از میلاد برمیگردد. دبیرهٔ فارسی باستان، میخی بودهاست که به نظر میرسد در زمان هخامنشی دبیرهٔ رایج در میان هیچ گروهی از مردم نبودهاست و تنها دبیرهای ادبی برای نوشتن سنگنوشتهها بودهاست.

درهمین زمان لهجههای دیگر ایرانی باستان نیز وجود داشته که پا به پای چهار زبان مهم دوران باستان مراحل تکاملی را میپیمودهاست، مانند زبانهای زبان بلخی، سغدی، پارتی و خوارزمی.
باستان که از آغاز تا فروپاشی شاهنشاهی هخامنشی، تقریباً از سدهٔ بیستم تا حدود چهارم و سوم پیش از میلاد را دربرمیگیرد. از زبانهای ایرانی باستان چهار گویش آن شناخته شدهاست: مادی، سکایی، اوستایی و فارسی باستان. از زبان مادی و سکایی که یکی در غرب ایران و منطقه فرمانروایی ماد و دیگری در شمال، از مرزهای چین تا دریای سیاه، از جمله بین اقوام پارت و ساکنان سغد، رایج بوده، تنها واژهها و عبارتهایی در نوشتههای دیگران برجای ماندهاست. اما از زبانهای اوِستایی و فارسی باستان مدارک بسیار در دست است. زرتشت کتاب خود را به زبان اوِستایی نوشتهاست.
خط باستان، خط میخی بودهاست و به نظر میرسد در زمان هخامنشی، خطی رایج در بین هیچ گروهی از مردم نبودهاست و تنها خطی ادبی برای نوشتن سنگنوشتهها بودهاست که برای نگاشتن این سنگنوشتهها استفاده میشدهاست. زبان فارسی باستان از نظر دستوری پیچیدهتر از نسلهای بعدی فارسی بودهاست.
زبان فارسی در دوره میانه
در ردهبندی زبانشناسی، به زبانی که از سده سوم پیش از میلاد تا سده هفتم پس از میلاد در ایرانزمین، کاربرد داشتهاست، میانه میگویند. زبان فارسی به گویش مرکزی میانه که در دوران اشکانیان و ساسانیان رواج داشت، گفته میشود. دستور زبان فارسی در دوره میانه سادهتر از باستان اما پیچیدهتر از زبان فارسی رایج در دوره اسلامی بودهاست.
کلمهٔ پهلوی به معنی منتسب به پهلو است که خود صورتی از واژهٔ پارت است، و به عبارتی زبان پارتیان بوده. زبان پهلوی یا پارسی میانه (فارسی دری) شکلی از زبان فارسی است که واسطهٔ مستقیم میان پارسی باستان و فارسی امروزی است، که بعدها فارسی نو که فارسی امروزی میباشد از این زبان به وجود آمده.
زبان فارسی امروز و پارسی میانه چه از نظر واژگانی و چه از نظر دستوری همانندی زیادی دارند. در واقع تحولی که از فارسی باستان تا فارسی میانه اتفاق افتادهاست بسیار عظیمتر از تحولیاست که از فارسی میانه تا فارسی نو رخ دادهاست.
فارسی نو
پس از پیروزی اعراب در ایران، فارسی گفتاری همچنان به سوی خاور پیش رفت و به وسیلهٔ سپاهیان و بازرگانان به فرارود و افغانستان کنونی رسید. برای فاتحان عرب، فارسی، بسیار بیشتر از عربی، زبان تبلغ و نشر اسلام در میان مردم این نواحی بود. از همینرو سرانجام فارسی جانشین زبانهای محلّی از جمله سغدی و دیگر گویشها شد. و در همین مناطق، در مرزهای خاوری ایران، بود که فارسی زبان ادبی این جوامع گردید.
فارسی میانهٔ ادبی زمان ساسانیان در این زمان هنوز کاملاً از میان نرفته بود و زرتشتیان به آن سخن میگفتند و مینوشتند اما تقریباً در همین اوان زبان تازهٔ ادبی دیگری، بر پایهٔ گویشی از فارسی دری در خاور ایران جان گرفت که همان زبان امروزی فارسی نوشتاری است.
استفاده از خط عربی برای نوشتن فارسی در خراسان آغاز شد و علت آن این بود که در فارس و نواحی غربی ایران هنوز گروههای بزرگی از زرتشتیان و موبدانشان زندگی میکردند که به پارسی میانه (پهلوی) مینوشتند و خط پهلوی هنوز رقیبی برای خط و نگارشهای جدید بهشمار میآمد و از ساخت روشهای جدید نگارشی برای فارسی جلوگیری میکرد.
بنابراین، فارسی گویش محلی جنوبیترین ناحیه ایران بود که بهعنوان یک زبان گفتاری به تدریج از جنوب به شمال و خاور ایران گسترش یافت و آنگاه در منتهیالیه شمال خاوری ایران به زبان ادبی آن ناحیه تبدیل گردید و از آنجا به باختر و جنوب ایران رفت و سرانجام در بخشی بزرگ از آسیا ریشه دواند.
از آنجا که فارسی میانه (با خط پهلوی) مدتی به موازات فارسی نو به زندگی و پویایی خود در نوشتار ادامه داد، کسانی که به زبان ادبی نوین یعنی به فارسی امروزی مینوشتند، در آغاز تأکید میکردند که زبان آنها نه زبان فارسی ادبی پیشین بلکه فارسی از نوع دیگری است که فارسی دری نام دارد و به حروف عربی نوشته میشود. از آن پس، هنگامی که پهلوی ادبی عملاً به فراموشی سپرده شد، مگر در میان زرتشتیان، به کار بردن صفت «دری» دیگر ضرورتی نداشت و از اینرو زبان جدید تنها فارسی یا پارسی نامیده شد.
اندکی پس از نیمهٔ سدهٔ نهم میلادی، در سیستان نخستین ابیات شعر جدید فارسی سروده شد. اما در فرارود و خراسان، و در دوران سامانیان، بود که نخستین آثار برجسته شعر فارسی به قلم شاعرانی چون شهید بلخی، رودکی، ابوشکور، دقیقی و فردوسی -که خود از سدهٔ دهم به بعد الهامبخش بسیاری از شاعران دیگر در جهان ایرانی و همچنین در هند، آسیای میانه و کشورهای ترکیزبان در آسیای کوچک بود- نوشته شد.
در این میان، فردوسی با سرودن شاهنامه در سدهٔ چهارم تاثیر مهمی بر بازیافت بسیاری از واژههای گمشدهٔ زبان فارسی داشت و خود این تاثیر را در شاهنامه اعلام کردهاست. اگر کوششهای خودجوش فردوسی نبود، هویت فارسی امروز بسیار بیش از این به خطر میافتاد.
روند فارسیزبان شدن شهرهای اصلی در آسیای میانه در اواخر دوران سامانیان کامل شد و در زمان سامانیان و سپس قراخانیان، فارسی بهجای عربی به عنوان زبان رسمی نوشتاری رسمیت یافت.
در زمان گورکانیان هند زبان فارسی در این کشور گسترش پیدا کرد. اگر چه پیش از به قدرت رسیدن این خاندان در هند، دین اسلام توسط عرفای فارسی زبان در شبه قاره هند نفوذ کرده بود، اما تاثیر ظهور این خاندان در هندوستان، گسترش و رونق زبان فارسی را به حدی رسانید که ادبیات فارسی نه تنها مایه حیات روحی مردم عام شد بلکه این زبان، زبان رسمی درباریان نیز گردید. این رویکرد باعث هجرت بسیاری از هنرمندان، نویسندگان و شاعران از ایران به هند شد.
فارسی نوین
عدهای بر این باورند که ادبیات فارسی از دوره مشروطیت به بعد باادبیات فارسی دوره قاجار و صفویه و ماقبل آن متفاوت است و بویژه با تاسیس فرهنگستان و شروع نهضت ترجمه در ایران یک دوره نوین در زبان فارسی بوجود آمدهاست که گرایش عملی تری به برگشت و به پاکی و خالصسازی زبان فارسی از عبارت و اصطلاحات پیچیده عربی دارد.
طی سدههای اخیر، زبان فارسی در نیمه شرقی قلمروی خود با تنگنا و دشواری روبهرو شد ولی در نیمه غربی قلمرو خود (ایران) رو به شکوفایی نهاد. انگلیسها با استعمار هند، برای زدودن فارسی از آن سرزمین و جایگزینی آن با زبان انگلیسی برنامهریزی کرده و این برنامهها را اجرا کردند. درپی تسخیر مناطق گستردهای از سرزمینهای فارسیزبان از سوی روسها در آسیای میانه نیز، سه کانون بزرگ زبان فارسی و تمدن ایرانی در منطقه یعنی سمرقند، بخارا و مرو رو به زوال نهادند و تحت روند شدید فارسیزدایی و ایرانیزدایی روسها قرار داده شدند. با این حال زبان فارسی همچنان در تاجیکستان زبان اکثریت و زبان رسمی است و در ازبکستان ساکنان شهرهای بخارا و سمرقند همچنان فارسیزبانند و فارسی در دره فرغانه و مناطق شرق تاشکند رواج دارد.
در افغانستان نیز سیاستهای شاهان پشتونتبار با گرایش فارسیزدایی باعث تنزل بلخ و هرات و کابل به عنوان مراکز تمدن فارسی در افغانستان در اواخر سده بیستم شد اما فارسی همچنان زبان میانجی اصلی در آن کشور است. این روندها در حالی بود که در ایران، زبان فارسی راه پیشرفت و توانمندی را پیمود و مرکز ثقل تولیدات فرهنگی، اعم از کتاب، ترجمه، فیلم و موسیقی به زبان فارسی بیشتر در ایران قرار گرفت.
خط فارسی
خط فارسی کنونی، فارسیشدهٔ خط عربی است و خط عربی تغییر یافته خط کوفی و بصری است که چهار حرف «پ»، «ژ»، «گ» و «چ» را افزون بر آن دارد. در پی تغییر خط در تاجیکستان، در این کشور زبان فارسی به خط سیریلیک نوشته میشود و تلاشهایی برای بازگشت به خط فارسی وجود دارد. خط فارسی هم اکنون در دو کشور ایران و افغانستان به خوبی رواج دارد و خط رسمی کشور میباشد. تاریخ آغاز نوشتار به این خط دقیق مشخص نیست با این وجود گاهی برخی پژوهشگران نظیر ریچارد فرای، رودکی سمرقندی را از ابداعگران خط نوین فارسی دانستهاند.
خط امروزی فارسی در نظر برخی کارشناسان مانند محمدرضا باطنی و کوروش صفوی دارای معایبی است و ایشان آن را برای نوشتن فارسی مناسب نمیدانند. از مهمترین ایرادهایی که به این خط گرفتهاند میتوان به عدم ثبت آواها در نوشتار و امکان غلطخوانی، وجود حروف متفاوت با مخرجی یکسان، دشواری آموزش و فراگیری خط فارسی بدلیل نبود آوانویسی و اشکال مختلف یک حرف در کلمه، فراوانی نقظهها و اعمال سلیقه در نوشتار را میتوان ذکر نمود. مسئله تغییر خط فارسی در آغاز دوره حکومت پهلوی اول مطرح شد و اگرچه کسانی مانند دکتر باطنی و صادق هدایت از این مسئله استقبال کردهبودند اما بهرحال این موضوع رخ نداد. همچنان نیز چنین علاقههایی وجود دارد.
واژههای بیگانه در فارسی
در آغاز رویارویی زبان فارسی و عربی، در میان فارسیزبانان دو گرایش وجود داشت. گروهی فارسیگرا بودند و گروهی عربیگرا. فارسیگرایان که ابن سینا و جوزجانی و ناصرخسرو و افضلالدین کاشانی از برجستگان آنان بودند، بر این باور بودند که باید برای واژههای عربی و یونانی که در عرصه دانش و فلسفه مطرح است برابرهای فارسی برگزید. در مقابل اینان عربیگرایان قرار داشتند که معتقد به وامگیری از زبان عربی بودند. در آن زمان این گرایش غلبه یافت و فارسی به مدت چند سده به وامگیری گسترده از زبان عربی پرداخت. این گرایش موجب شد که وامگیری به عادت فارسیزبانان تبدیل شود. این عادت هنوز هم پابرجاست، اما زبان عربی جای خود را به زبانهای انگلیسی و (تا چندی پیش از آن فرانسه) سپردهاست.
بیشترین واژههای بیگانه در فارسی واژههای عربی، واژههای ساختگی با بهکارگیری بن فعل عربی، واژههای اروپایی و تا اندازه کمی واژههای ترکی هستند. بهجز واژههای عربی که دلیل روان شدن بسیاری از آنها در فارسی آمدن اسلام به ایران بود، واژههای دیگر زبانها به دلیل برهم کنشهای فرهنگی و داد و ستدهای بازرگانی به فارسی آمدهاند.
تحقیقات و بررسیها نشان میدهد که بهطور کل، درصد واژههای عربی که در آثار شاعران اولیه زبان فارسی بهکار رفته در حدود ۱۰ درصد از واژگان آنها است، برای نمونه سرودههای رودکی حاوی حدود هشت تا نه درصد واژه عربی است. درصد واژههای عربی در شاهنامه فردوسی حدود دو درصد محاسبه شدهاست.
در سدهٔ چهارم هجری (سده دهم میلادی) درصد وامواژههای عربی در فارسی نوشتاری به ۳۰ درصد رسید و این میزان در سدهٔ ششم هجری (دوازدهم میلادی) به حدود پنجاه درصد هم رسید.
درصد وامواژههای عربی در فارسی، امروزه بسته به حوزه و گونهٔ متن تفاوتهایی دارد. میانگین درصد کاربرد واژههای عربی در فارسی امروزی گفتاری و نوشتاری را حدود ۱۴ درصد برآورد کردهاند. این درصد در نوشتههای سیاسی و ادبی میان ۲۴ تا ۴۰ درصد قرار دارد.
هماکنون واژهها و ترکیبات فراوانی در زبان فارسی بهکار میرود که ریشه عربی دارد و عربیتبار است، ولی عربزبانان، امروز آنها را بهکار نمیبرند و در زبان عربی، همان واژهها، ترکیبات و اصطلاحات به شیوه دیگری بیان میشود. مانند صادرات و واردات (در عربی: تصریرات و مستوردات) و هیئت قوه مققنه (در عربی: وفد السلطة التشریعیة) و مسابقات (مباریات).
تعداد واژههایی که فارسی در ۱۰۰ سال گذشته از زبانهای غربی وام گرفته را حدود ۱۵۰۰ واژه میدانند که بسامد کاربردی بخشی از آنها بالاست.
زبان علمی فارسی
برخی از نخستین کتابهایی که در اواخر سده چهارم هجری به زبان فارسی دری نوشته شدند، کتابهای علمی بودند و در سده پنجم کتابهای علمی بسیاری به زبان فارسی نوشته شده بود. ابن سینا و بیرونی کتابهایی به زبان فارسی نوشتند که در آنها واژههای علمی فارسی بسیاری ساخته شدهاست. از آن جمله میتوان به دانشنامه علائی نگاشته ابن سینا اشاره کرد.
در دوره معاصر، در بسیاری از کشورهای جهان، زبان ملی، لزوماً زبان علمی کشور نیست و به خاطر محدودیتهای موجود یا انتخاب تاریخی، زبانهای ملی در حوزه ادبیات و رسانهها استفاده میشود و برای ورود به حوزه دانش از زبانهایی که پختگی علمی بیشتری دارند، همچون زبانهای انگلیسی، فرانسوی، آلمانی و روسی استفاده میشود. در ایران از همان آغاز ورود علم جدید به کشور، فارسیزبانان، زبان فارسی را به عنوان زبان علمی برگزیدند و کوشیدند این زبان را برای بیان مفاهیم علمیتوانمند کنند.
در آغاز راه، زمانی که برخی از نخستین آموزگاران مدرسه دارالفنون دست به کار نگارش کتابهای علمی فارسی شدند، هر جا به اصطلاح علمی یا فن تازهای که در دانشهای قدیم سابقه نداشت، برمی خوردند، آن را به عربی برمی گرداندند و یا اصل فرانسوی را به کار میبردند.
اما در سالهای آغازین سده بیستم میلادی کوششهای بسیاری برای وضع اصطلاحهای نو و واژههای علمی فارسی آغاز شد. افراد و گروههای جداگانهای دست به کار واژهگزینی شدند و جداگانه معادلهای بسیاری برای واژههای علمی وضع کردند. در سال ۱۳۱۱ در دارالمعلمین عالی انجمنی برای واژهگزینی علمی به سرپرستی دکتر عیسی صدیق و زیر نظر دکتر حسین گل گلاب و دکتر محمود حسابی بنا نهاده شد که معادلهایی برای ۳ هزار اصطلاح علمی وضع کرد و بیشتر این معادلها از پذیرش همگانی برخوردار شد.
در جریان نوسازی ایران در دوران رضا شاه پهلوی فرهنگستان ایران در سال ۱۳۱۴ برای هماهنگ کردن کار واژهسازی تشکیل شد که مهمترین دستاورد آن ساخت واژههایی جایگزین برای واژههای بیگانه بود که امروزه بسیاری از آنها در گفتار و نوشتار ایرانیان بهکار میروند. مانند واژههای دانشگاه که معادل واژهٔ university و شهرداری که معادل واژهٔ بلدیه میباشند.
در این فرهنگستان دانشمندان آشنا به دانشهای قدیم و جدید مانند سعید نفیسی، بدیعالزمان فروزانفر، عبدالعظیم قریب، محمدعلی فروغی، محمدتقی بهار، رشید یاسمی، عباس اقبال آشتیانی، ابراهیم پورداود، محمود حسابی، غلامحسین رهنما و حسین گل گلاب همزمان عضویت داشتند. دستاوردهای این همنشینی تاثیری ماندگار بر روند تحول زبان فارسی گذاشت.
در آغاز کار فرهنگستان اول، برخی از اهل قلم مخالفتهایی با واژهسازی کردند و حتی واژههای نوساخته را به ریشخند گرفتند اما فرهنگستان زبان فارسی به کار خود ادامه داده و واژههایی ساخت که اینک در جامعه فارسیزبان ایران تداول کامل دارند، برای نمونه: بازداشت، کودکستان، شهرداری، دادگاه، دادستان، نمایشگاه، خزه، گردهافشانی، فرودگاه و هزاران واژه دیگر.
بسیاری از واژههایی که در فرهنگستان ایران ساخته شد آن چنان در زبان فارسی پذیرفته و رایج شدهاند که امروزه کمتر فارسیزبانی توجه دارد که واژههایی مانند گزارش، شناسنامه، بخشنامه، شهرستان، بازتاب، روی هم رفته، جلبک، دادسرا، بهداری و دارایی از بربرنهادههای فرهنگستان بودهاند.
بربرنهادههای فرهنگستان زبان و ادب فارسی پیش از انقلاب به وسیله بخشنامه به سازمانها و ادارههای دولتی اعلام میشد و کاربرد آنها الزامی بود.
پذیرش و رواج برخی از این نوواژهها در زبان گفتار یا در متنهای علمی راه را برای واژهسازی با ساختن ترکیبهای تازهتر با آنها یا ساختن شکلهای قیاسی همانند آنها هموار کرد. چنان که ساختن «جشنواره» برای «فستیوال» راه را برای ساختن «ماهواره» هموار کرد و یا ساخت «پیشوند» و «پسوند» راه را برای ساخت «شهروند» هموار کرد.
دستاورد واقعی فرهنگستان اول زنده کردن بخشی از تواناییهای زبان فارسی بود که همواره در زبان شعر زنده بودهاست، اما در زبان علمی و زبان اداری، به دلیل غلبه دوزبانگی دانشوران و دیوانیان با زبان عربی، از میان رفته بود. به سبب کوششهای فرهنگستان و مترجمان اکنون دستگاه صرفی زبان فارسی بسیار فعالتر از گذشته شدهاست، ترکیبسازی از نو در حوزه نثر زنده شده و بسیاری از وندها که پیش از این با آنها به مثابه عناصر جامد و تزیینی رفتار میشد معنای مستقل خود را باز یافتهاند و در واژههای جدید به کار میروند. بدین ترتیب استفاده از توانمندیهای دستگاه واژههای زبان فارسی که از دستاوردهای فرهنگستان زبان بود باعث بارآوری و زایایی بیشتر فارسی و بازشدن دست مترجمان علمی شد.
از آن سالها تاکنون کتابها و مقالههای علمی منتشر شده به زبان فارسی رشدی فزاینده داشتهاست و شمار افزونتری از دانشمندان و پژوهشگران دستاندرکار نگارش و ترجمه آثار علمی و گزینش برابرهای مناسب فارسی برای اصطلاحهای علمی بودهاند. مطالب علمی و فنی در رشتههای گوناگون به زبان فارسی نوشته شدهاند و به تدریج زبان فارسی برای بیان آنها پرورده شدهاست. واژهها و اصطلاحهای بسیاری در معناهای دقیق و مشخص پذیرش همگانی یافته و یکدست شدهاست و بدین ترتیب متنهای علمی فارسی روشنتر و گویاتر شدهاست.
در سال ۱۳۹۰ خورشیدی حدود پنجاه گروه تخصصی واژهگزینی در فرهنگستان زبان و ادب فارسی فعالیت داشتند و از زمان انقلاب ۵۷ تا این سال بیش از ۳۵ هزار برابر فارسی برای واژههای بیگانه به تصویب رسید که در هشت دفتر انتشار یافتهاست.
گویشها و لهجهها
توصیف زبانشناختی زبان فارسی
مهمترین ابزارهایی که زبانها برای واژهسازی در اختیار دارند اشتقاق و ترکیب است. برخی زبانها از این هر دو روش سود میجویند و برخی تنها یکی از آنها را به کار میبرند. فارسی از جمله زبانهایی است که از هر دو روش سود میجوید. منظور از اشتقاق استفاده از پسوندها و پیشوندها در ساختن کلمات جدید است. فارسی از دید ترکیبی زبانی توانا است و بیش از پنجاه پسوند در اختیار دارد که برخی از آنها را در واژههای زیر میبینیم: آهنگر، شامگاه، کوشش، آتشدان، تاکستان، نمناک، دانا، دانشمند، دربان، ماهواره، شنزار، کوهسار، دانشکده، فروشنده، هنری، هنرور، ساختمان، پروردگار، زرین، و غیره.
فارسی زبانی ضمیرافتان است یعنی انداختن ضمیر و به کار نبردن آن لطمهای به معنای جمله نمیزند. نمونه: (من) نامه نوشتم.
ترتیب متعارف واژههای فارسی در یک فراکرد به صورت فاعل - مفعول - فعل است. گرچه وَرز (فعل) در زبان فارسی در پایان جمله میآید ولی این زبان در دیگر قسمتها هستهْآغازی است. برای نمونه در عبارات «برادر من» «خودروی تو» و «زنی که دوست دارم» هسته جملات یعنی واژههای برادر، خودرو و زن در آغاز آمدهاند.
اگر گروه حرف اضافه در جمله باشد، معمولاً میان فاعل و مفعول مستقیم میآید. نمونه: فرزاد به مینو آب داد.
پس توصیف کامل ترتیب سازهها در زبان فارسی چنین است:
(فاعل)(گروه حرف اضافه)(مفعول) فعل
هنگامی که مفعول مستقیم، شناس (معرفه) باشد این مفعول یا ورزیدهنمای «را» و پیش از گروه فزونواژه میآید. نمونه: فرزاد آب را به مینو داد.
فعل
در زبان فارسی فعل از لحاظ ساختمان به ۵ گونهاست.
فعل ساده: فعلی است که مصدر آن بیش از یک کلمه نباشد.
فعل پیشوندی: فعلی است که از یک پیشوند و یک فعل ساده ساخته شده باشد.
فعل مرکب: فعلی است که از یک صفت یا اسم با یک فعل ساده شاخته شده و یک معنی کامل را برساند.
عبارت فعلی: فعلی است که به صورت دستهای از کلمه هاست و معمولاً حرف اضافه نیز دارد.
فعل لازم یک شخصه: فعلی که مفعول پذیر نیست و بیشتر بصورت اول شخص بکار میرود و بجای شناسه یکی از ضمایر متصل ّم، ّت، ّش، ِمان، ِتان، ِشان، شخص فعل را نشان میدهد که به آخر اسم قبل از فعل اضافه میشود. (نیز ببینید: مصدر)
فعل ساده
حدود دوهزار فعل سادهٔ فارسی که در ادبیات فارسی بکار رفته، در کتاب «فهرسهت فعلهای فارسی» توسط محمد بشیر حسین گردآوری شدهاست.
خط فارسی
خط فارسی یا الفبای فارسی، خط یا دبیرهای است که از آن برای نوشتن زبان فارسی استفاده میشود. این خط فارسیشدهٔ خط عربی است. از خط فارسی پس از ورود اسلام به ایران برای نگاشتن زبان فارسی استفاده شد، گرچه از تاریخ دقیق آغاز استفاده از این خط اطلاعی در دست نیست. قدیمیترین نوشتههایی که به زبان فارسی نو یا گویشهای بسیار نزدیک به آن وجود دارند به خطی غیر از خط فارسی نیز نگاشته شدهاند.
خط فارسی در کشورهای ایران و افغانستان و پاکستان خط رسمی است و در پی تغییر خط در تاجیکستان از سال ۱۳۰۷ (۱۹۲۸ میلادی) به لاتین و بعد سیریلیک، خط فارسی در این کشور کنار گذاشته شد. امروزه در تاجیکستان خط فارسی را خط نیاکان (به فارسی تاجیکی: xатти ниёгон) مینامند و کوششهایی برای بازگشت به این خط در این کشور وجود دارد. باید توجه داشت که در کشورهای عربی فقط به خط تعلیق ونستعلیق خط فارسی یا الخط الفارسی میگویند آنها خطوط نوشتاری زبان عربی را به انواع مختلقی تقسیم کردهاند که یکی از انواع آن را خط فارسی مینامند. بنا بر این باید بین الفبای نگارشی فارسی که با انواع مختلف قلم و خوش نویسیها نوشته می شودو یکی از آنهاقلم و یا شیوه خوش نویسی نست یا تعلیق است و خط فارسی شهرت دارد تفاوت قایل شد.
الفبای خط فارسی
اساس الفبای فارسی با الفبای خط عربی یکی است، اما الفبای فارسی دارای ویژگیهایی است که آن را از خطوط عربی متمایز میسازد. چهار حرف «چ. پ، گ. ژ» مختص الفبای فارسی هستند چرا که واجهای مشابه آنها در عربی استاندارد وجود ندارد. علاوه بر این شکل بعضی از نویسههای خط فارسی با نویسهٔ عربی آنها تفاوت میکند. مثلاً «ک» فارسی در حالت پایانی یا تنها با سرکش نوشته میشود در حالی که «ک» عربی در این دو حالت بدون سرکش است و یا حرف «ی» در عربی با دو نقطه در زیر آن «ی» همراهاست. تفاوتهای جزئی دیگری هم وجود دارد.
در الفبای فارسی و عربی بعضی مصوتها معمولاً نوشته نمیشوند که این مسأله ممکن است موجب بروز ابهاماتی در فهم کلمه یا جمله شود. برای اکثر این مصوتها علائم اختیاریای به این الفبا اضافه میشود که معروفترین آنها فتحه یا زبر (ـَ)، کسره یا زیر (ـِ) و ضمه یا پیش (ـُ) هستند.
تاریخچه خط فارسی
دبیره و خط آریایی که بر پایه گفته داریوش در کتیبة بیستون، روی چرم نوشته شده بود، دبیرهای بود که در درازنای تاریخ ایران، دبیران ایرانی در آن دگرگونیهایی پدید آوردند و به یاری آن دبیرههای پارتی اشکانی، سغدی، مانوی، سریانی، پهلوی کتیبهای، پهلوی کتابی، پهلوی مسیحی، اوستایی (دین دبیره) و بسیاری دبیرهها و خطهای دیگر را پدیدآوردند. دبیره فارسی که امروزه با آن سرگرم نوشتن هستیم و از روی ناآگاهی آن را خط عربی میخوانیم نیز، در راستای همین روند فَرگَشت و تکامل دبیره در ایران. دبیرانِ دانشمند و هوشمند ایرانی که معمولاً با یک یا چند دبیره و الفبای زمان خود مانند پهلوی، سریانی، سغدی، مانوی و اوستایی آشنایی داشتهاند، میتوانستند بهتر از هر کس دبیره و خط فارسی امروز را پدید آورده و آیینمند ساخته باشند. خطی که ما امروز به آن مینویسیم، دنبالهٔ خطهای پهلوی، اوستایی، مانوی و ... است که آنها نیز خود دنباله خط آریایی هستند که در زمان هخامنشیان و پیش از آن، در زمان مادها و شاید حتی در زمان زرتشت مورد استفاده قرار میگرفت.
میزان وامگیری الفبای فارسی امروز ما از دبیرههای باستانی ایرانی چنین است:
پنجاه درصد از حروف الفبای فارسی برگرفته شده از دبیرهٔ مانوی است. مانند حروف پ، خ، ف، د، هـ، و... .
سی درصد از حروف الفبای فارسی برگرفته شده از دبیره اوستایی است. مانند حروف ب، ر، ز، غ، و ... .
هشت درصد از حروف الفبای فارسی برگرفته شده از دبیره پهلویست مانند حرف ل.
همچنین دوازده درصد از حروف الفبای فارسی بدون ارتباط با سه الفبای مانوی، اوستایی و پهلوی هستند و پس از اسلام به دست دبیره نویسان ایرانی دربار خلفای عباسی ساخته شدهاند مانند حروف ط، ظ، ی، و... .
ایرانیان در سدههای نخستین اسلامی به خطهای مانوی و پهلوی مینوشتند. در همین حال ایرانیان مسلمان نظیر یزید فارسی تلاش کردند شیوه نوشتن قرآن را که به خط نبطی بود و در آن ابهامات زیادی بود بهبود بخشند. در خط سریانی یا کوفی حروف بدون نقطه نوشته میشدند و مصوتهای کوتاه و برخی مصوتهای بلند مانند «ا» نوشته نمیشد. از آن رو که قرآن به زبان عربی بود، عربها در خواندن آن مشکلی نداشتند، ولی ایرانیان نمیتوانستند آن را بخوانند؛ ازاینرو ایرانیان با ذوق و سلیقه خود و با نیم نگاهی به خط پهلوی و خط اوستایی، نقش مهمی را در تکامل خط نوشتاری قرآن و در واقع خط عربی بازی کردند.
خطی که امروز زبان فارسی با آن نوشته میشود یا در هند و پاکستان متداول و مرسوم است و در سابق در کشور عثمانی نیز رواج داشتهاست، را نبایدخط عربی دانست؛ بلکه این خط که ابتدا از «انبار» به نجد عربستان رفته متحول گشته خط و الفبای مانوی است. با اندکی دخل و تصرف و نیم نگاهی به خطوط اوستایی و کمی پهلوی.
ترتیبِ الفبای فارسی در آغاز به صورت ابجد بودهاست و بسیاری از خطهای دیگر، از جمله خط لاتین هم که برآمده و برگرفته از خطوط کهن پهلوی است، هنوز بر همان ردیف «ابجد» و «هوز» استوارند. تغییر شکل الفبای فارسی به صورت کنونی، پس از آن روی داد که شعوبیه ایرانی برای تسهیل در فراگیری الفبا، کوشیدند حروف همسان از نظر صورت و ردیف صوتی را در کنار هم قرار دادند تا برای نوآموزان، فراگیری آن آسان باشد و نامش را الفبای «پیرآموز» گذاشتند.از پیشروان این کار ابن مقله ابن موگلای شیرازی بود
پس از آنکه عربها ایران را تسخیر کردند، چون بیشتر عربها خواندن و نوشتن نمیدانستند، ایرانیان را برای کارهای دیوانی استخدام کردند. ایرانیان دیوان سالار نیز که پی به مشکلات خط عربی برده بودند تلاش کردند شیوه نوشتار را بهبود بخشند. ایرانیان با ذوق و سلیقه خود و با نیم نگاهی به خط پهلوی، خط نوشتاری را تکامل بخشیدند. در واقع خط عربی و فارسی کنونی، خطی است در راستای ادامه تکامل و فرگشت الفبا در سرزمین ایران که از روی الفباهای مانوی و اوستایی و پهلوی ساخته شد.
اعراب خط نداشتهاند و خطی که از «حمیر» و «انبار» (استان انبار) به عربستان رفته و در زمان ظهور اسلام نشر یافتهاست، خط عربی نیست بلکه زبان عربی به این خط نوشته میشدهاست. و چون آثار مخطوط در قرون اولیه اسلامی و پس از آن، به زبان عربی نوشته میشد، خطی که با آن، زبان عربی ثبت میگردید، به نام خط عربی مشهور گردید.
در روایات آمدهاست که نخستین کسی که به عربی چیزی نوشت مردی بود بنام مُرامِر بن مُرة از مردم انبار و از انبار کتابت عربی به جاهای دیگر گسترش یافت. این مطلب از اصمعی که از علمای بنام لغت عربی است، روایت شدهاست. روایت دیگری هم در همین زمینه آمده که بدین مضمون است «از قریش پرسیدند شما کتابت را از کجا آموختید؟ گفتند از انبار.» این روایت را ابن رسته در کتاب الاعلاق النفیسه آوردهاست. بیهقی نیز در کتاب امحاسن و المساوی همین مطلب را بدین مضمون نقل کرد «نخستین کسی که به عربی چیزی نوشت مامر بن مرة از مردم انبار بود و از انبار در میان مردم منتشر گردید.» در روایتی از ابنعباس نقل شدهاست که «انباریان از مردم حیره خط آموختهاند و یکی از آنها خط را به عبدالله بن جدعان و او به حرب بن امیه آموخته و خط حجازی قریشیان از این راه پدید آمدهاست.» چنانکه ملاحظه میشود در این روایت هم مأخذ اصلی خط حجازی قریشی همچنان انبار معرفی شدهاست.
زبان فارسی نو به خطهای دیگر
فارسی به خط عبری
کهنترین نوشتهٔ بهدستامده از زبان فارسی نو به خط عبری کتابت شدهاست. نمونههای بسیار کهن دیگری هم از نوشتههای متعلق به یهودیان فارسی زبان به دست آمدهاست که دارای مختصات گویشی خاص خود است. برای نمونه چند خط سندی که احتمالاً متعلق به قرن پنجم هجریاست ذکر میشود. ابتدا صورت مکتوب آن با تغییر الفبا از عبری به فارسی و سپس صورت استاندارد فارسی امروزی آن ذکر میشود:
اگرت پُرسد کو از چی بیشناسی کو نبیای بود
عالم را ونبی پَ چی کار ابایست تو
پسوه دِه کو نبی بود عالم را چی عالم
را از نبی نی بزیرد...
به فارسی کلاسیک:
اگرت پرسد که از چه بشناسی که نبیای بُوَد
عالم را و نبی به چه کار بایست = برای چه کاری لازم است تو
پاسخ ده که نبی بُوَد عالم را = نبی برای عالم بود چه = به این دلیل که
عالم را از نبی نه گزیرست. عالم را از نبی گزیری نیست
و دیگر موارد
خوشنویسی
خط فارسی به شیوههای گوناگونی نگاشته میشود که برخی با سایر کشورهای اسلامی مشترک و برخی برخاسته از ذوق هنری خود ایرانیان است که از مشهورترین آنها میتوان به خط تعلیق، خط نستعلیق و خط شکستهنستعلیق و خط سبحان اشاره کرد. خط نستعلیق افزون بر ایران در سایر کشورها هم طرفدارانی دارد و بهدلیل ظرافت و زیبایی به «عروس خطوط اسلامی» شهرت پیدا کردهاست. خط سبحان نیز با توجه به قواعد خود خطی خوانا و روان است که هنرمند تبریزی سبحان مهرداد محمدپور پدیدآورنده آن میباشد.
کشورهای عربی خطهای زیر را عربی میدانند اما بعضی از این خطوط در حوزه ایرانی و هندی رایج شده است.
جازة (توقیع، ریاسی)
اصفهانی
أندلسی
بصری
بهاری · بیضاوی · بیهقی · تاج (تاجی) · ترکستانی · تونسی · ثلث · ثلث جلی · جزائری · جلیل · حجازی · دیوانی (سلطانی) · دیوانی جلی · رقاع · رقعة · ریحان (ریحانی) · سنبلی · سودانی (تمبکتی) · شامی (سوری) ·
شکستة (شکستة تعلیق) ·
شکستة نستعلیق · طغراء (طغری) · طومار · طباعة عربی · غبار ·
فارسی (تعلیق) · فاسی · قیروانی · کوفی · محقق · مدنی · مشق · مصحفی (مصاحف) · مصری · مغربی · مکی · مهدیة · نیریزی ·
نستعلیق · نستعلیق هندی · نسخ (نسخی)
مُحَقَّق
ریحان
ثُلث
نسخ
رِقاع
توقیع
نوشتهای به نستعلیق
در اوایل قرن چهارم سال ۳۱۰ هجری قمری ابن مقله شیرازی خطوطی را بوجود آورد که به خطوط ششگانه یا اقلام سته معروف شدند که عبارتند از: محقق، ریحان، ثلث، نسخ، رقاع و توقیع. که وجه تمایز آنها اختلاف در شکل حروف و کلمات و نسبت سطح و دور در هر کدام میباشد. همچنین او برای این خطوط قواعدی وضع کرد که به اصول دوازدهگانه خوشنویسی معروفند و عبارتند از: ترکیب، کرسی، نسبت، ضعف، قوت، سطح، دور، صعود مجازی، نزول مجازی، اصول، صفا و شأن.
فارسی باستان گونه باستانی زبان فارسی بوده که دودمان هخامنشی بدان تکلم میکردند. نخستین یافتههای نوشتاری از این زبان، سنگنبشته بیستون است که پیشینهٔ آن به سدهٔ ششم پیش از میلاد برمیگردد. دبیرهٔ فارسی باستان، میخی بودهاست که به نظر میرسد در زمان هخامنشی دبیرهٔ رایج در میان هیچ گروهی از مردم نبودهاست و تنها دبیرهای ادبی برای نوشتن سنگنوشتهها بودهاست.

درهمین زمان لهجههای دیگر ایرانی باستان نیز وجود داشته که پا به پای چهار زبان مهم دوران باستان مراحل تکاملی را میپیمودهاست، مانند زبانهای زبان بلخی، سغدی، پارتی و خوارزمی.
باستان که از آغاز تا فروپاشی شاهنشاهی هخامنشی، تقریباً از سدهٔ بیستم تا حدود چهارم و سوم پیش از میلاد را دربرمیگیرد. از زبانهای ایرانی باستان چهار گویش آن شناخته شدهاست: مادی، سکایی، اوستایی و فارسی باستان. از زبان مادی و سکایی که یکی در غرب ایران و منطقه فرمانروایی ماد و دیگری در شمال، از مرزهای چین تا دریای سیاه، از جمله بین اقوام پارت و ساکنان سغد، رایج بوده، تنها واژهها و عبارتهایی در نوشتههای دیگران برجای ماندهاست. اما از زبانهای اوِستایی و فارسی باستان مدارک بسیار در دست است. زرتشت کتاب خود را به زبان اوِستایی نوشتهاست.
خط باستان، خط میخی بودهاست و به نظر میرسد در زمان هخامنشی، خطی رایج در بین هیچ گروهی از مردم نبودهاست و تنها خطی ادبی برای نوشتن سنگنوشتهها بودهاست که برای نگاشتن این سنگنوشتهها استفاده میشدهاست. زبان فارسی باستان از نظر دستوری پیچیدهتر از نسلهای بعدی فارسی بودهاست.
زبان فارسی در دوره میانه
در ردهبندی زبانشناسی، به زبانی که از سده سوم پیش از میلاد تا سده هفتم پس از میلاد در ایرانزمین، کاربرد داشتهاست، میانه میگویند. زبان فارسی به گویش مرکزی میانه که در دوران اشکانیان و ساسانیان رواج داشت، گفته میشود. دستور زبان فارسی در دوره میانه سادهتر از باستان اما پیچیدهتر از زبان فارسی رایج در دوره اسلامی بودهاست.
کلمهٔ پهلوی به معنی منتسب به پهلو است که خود صورتی از واژهٔ پارت است، و به عبارتی زبان پارتیان بوده. زبان پهلوی یا پارسی میانه (فارسی دری) شکلی از زبان فارسی است که واسطهٔ مستقیم میان پارسی باستان و فارسی امروزی است، که بعدها فارسی نو که فارسی امروزی میباشد از این زبان به وجود آمده.
زبان فارسی امروز و پارسی میانه چه از نظر واژگانی و چه از نظر دستوری همانندی زیادی دارند. در واقع تحولی که از فارسی باستان تا فارسی میانه اتفاق افتادهاست بسیار عظیمتر از تحولیاست که از فارسی میانه تا فارسی نو رخ دادهاست.
فارسی نو
پس از پیروزی اعراب در ایران، فارسی گفتاری همچنان به سوی خاور پیش رفت و به وسیلهٔ سپاهیان و بازرگانان به فرارود و افغانستان کنونی رسید. برای فاتحان عرب، فارسی، بسیار بیشتر از عربی، زبان تبلغ و نشر اسلام در میان مردم این نواحی بود. از همینرو سرانجام فارسی جانشین زبانهای محلّی از جمله سغدی و دیگر گویشها شد. و در همین مناطق، در مرزهای خاوری ایران، بود که فارسی زبان ادبی این جوامع گردید.
فارسی میانهٔ ادبی زمان ساسانیان در این زمان هنوز کاملاً از میان نرفته بود و زرتشتیان به آن سخن میگفتند و مینوشتند اما تقریباً در همین اوان زبان تازهٔ ادبی دیگری، بر پایهٔ گویشی از فارسی دری در خاور ایران جان گرفت که همان زبان امروزی فارسی نوشتاری است.
استفاده از خط عربی برای نوشتن فارسی در خراسان آغاز شد و علت آن این بود که در فارس و نواحی غربی ایران هنوز گروههای بزرگی از زرتشتیان و موبدانشان زندگی میکردند که به پارسی میانه (پهلوی) مینوشتند و خط پهلوی هنوز رقیبی برای خط و نگارشهای جدید بهشمار میآمد و از ساخت روشهای جدید نگارشی برای فارسی جلوگیری میکرد.
بنابراین، فارسی گویش محلی جنوبیترین ناحیه ایران بود که بهعنوان یک زبان گفتاری به تدریج از جنوب به شمال و خاور ایران گسترش یافت و آنگاه در منتهیالیه شمال خاوری ایران به زبان ادبی آن ناحیه تبدیل گردید و از آنجا به باختر و جنوب ایران رفت و سرانجام در بخشی بزرگ از آسیا ریشه دواند.
از آنجا که فارسی میانه (با خط پهلوی) مدتی به موازات فارسی نو به زندگی و پویایی خود در نوشتار ادامه داد، کسانی که به زبان ادبی نوین یعنی به فارسی امروزی مینوشتند، در آغاز تأکید میکردند که زبان آنها نه زبان فارسی ادبی پیشین بلکه فارسی از نوع دیگری است که فارسی دری نام دارد و به حروف عربی نوشته میشود. از آن پس، هنگامی که پهلوی ادبی عملاً به فراموشی سپرده شد، مگر در میان زرتشتیان، به کار بردن صفت «دری» دیگر ضرورتی نداشت و از اینرو زبان جدید تنها فارسی یا پارسی نامیده شد.
اندکی پس از نیمهٔ سدهٔ نهم میلادی، در سیستان نخستین ابیات شعر جدید فارسی سروده شد. اما در فرارود و خراسان، و در دوران سامانیان، بود که نخستین آثار برجسته شعر فارسی به قلم شاعرانی چون شهید بلخی، رودکی، ابوشکور، دقیقی و فردوسی -که خود از سدهٔ دهم به بعد الهامبخش بسیاری از شاعران دیگر در جهان ایرانی و همچنین در هند، آسیای میانه و کشورهای ترکیزبان در آسیای کوچک بود- نوشته شد.
در این میان، فردوسی با سرودن شاهنامه در سدهٔ چهارم تاثیر مهمی بر بازیافت بسیاری از واژههای گمشدهٔ زبان فارسی داشت و خود این تاثیر را در شاهنامه اعلام کردهاست. اگر کوششهای خودجوش فردوسی نبود، هویت فارسی امروز بسیار بیش از این به خطر میافتاد.
روند فارسیزبان شدن شهرهای اصلی در آسیای میانه در اواخر دوران سامانیان کامل شد و در زمان سامانیان و سپس قراخانیان، فارسی بهجای عربی به عنوان زبان رسمی نوشتاری رسمیت یافت.
در زمان گورکانیان هند زبان فارسی در این کشور گسترش پیدا کرد. اگر چه پیش از به قدرت رسیدن این خاندان در هند، دین اسلام توسط عرفای فارسی زبان در شبه قاره هند نفوذ کرده بود، اما تاثیر ظهور این خاندان در هندوستان، گسترش و رونق زبان فارسی را به حدی رسانید که ادبیات فارسی نه تنها مایه حیات روحی مردم عام شد بلکه این زبان، زبان رسمی درباریان نیز گردید. این رویکرد باعث هجرت بسیاری از هنرمندان، نویسندگان و شاعران از ایران به هند شد.
فارسی نوین
عدهای بر این باورند که ادبیات فارسی از دوره مشروطیت به بعد باادبیات فارسی دوره قاجار و صفویه و ماقبل آن متفاوت است و بویژه با تاسیس فرهنگستان و شروع نهضت ترجمه در ایران یک دوره نوین در زبان فارسی بوجود آمدهاست که گرایش عملی تری به برگشت و به پاکی و خالصسازی زبان فارسی از عبارت و اصطلاحات پیچیده عربی دارد.
طی سدههای اخیر، زبان فارسی در نیمه شرقی قلمروی خود با تنگنا و دشواری روبهرو شد ولی در نیمه غربی قلمرو خود (ایران) رو به شکوفایی نهاد. انگلیسها با استعمار هند، برای زدودن فارسی از آن سرزمین و جایگزینی آن با زبان انگلیسی برنامهریزی کرده و این برنامهها را اجرا کردند. درپی تسخیر مناطق گستردهای از سرزمینهای فارسیزبان از سوی روسها در آسیای میانه نیز، سه کانون بزرگ زبان فارسی و تمدن ایرانی در منطقه یعنی سمرقند، بخارا و مرو رو به زوال نهادند و تحت روند شدید فارسیزدایی و ایرانیزدایی روسها قرار داده شدند. با این حال زبان فارسی همچنان در تاجیکستان زبان اکثریت و زبان رسمی است و در ازبکستان ساکنان شهرهای بخارا و سمرقند همچنان فارسیزبانند و فارسی در دره فرغانه و مناطق شرق تاشکند رواج دارد.
در افغانستان نیز سیاستهای شاهان پشتونتبار با گرایش فارسیزدایی باعث تنزل بلخ و هرات و کابل به عنوان مراکز تمدن فارسی در افغانستان در اواخر سده بیستم شد اما فارسی همچنان زبان میانجی اصلی در آن کشور است. این روندها در حالی بود که در ایران، زبان فارسی راه پیشرفت و توانمندی را پیمود و مرکز ثقل تولیدات فرهنگی، اعم از کتاب، ترجمه، فیلم و موسیقی به زبان فارسی بیشتر در ایران قرار گرفت.
خط فارسی
خط فارسی کنونی، فارسیشدهٔ خط عربی است و خط عربی تغییر یافته خط کوفی و بصری است که چهار حرف «پ»، «ژ»، «گ» و «چ» را افزون بر آن دارد. در پی تغییر خط در تاجیکستان، در این کشور زبان فارسی به خط سیریلیک نوشته میشود و تلاشهایی برای بازگشت به خط فارسی وجود دارد. خط فارسی هم اکنون در دو کشور ایران و افغانستان به خوبی رواج دارد و خط رسمی کشور میباشد. تاریخ آغاز نوشتار به این خط دقیق مشخص نیست با این وجود گاهی برخی پژوهشگران نظیر ریچارد فرای، رودکی سمرقندی را از ابداعگران خط نوین فارسی دانستهاند.
خط امروزی فارسی در نظر برخی کارشناسان مانند محمدرضا باطنی و کوروش صفوی دارای معایبی است و ایشان آن را برای نوشتن فارسی مناسب نمیدانند. از مهمترین ایرادهایی که به این خط گرفتهاند میتوان به عدم ثبت آواها در نوشتار و امکان غلطخوانی، وجود حروف متفاوت با مخرجی یکسان، دشواری آموزش و فراگیری خط فارسی بدلیل نبود آوانویسی و اشکال مختلف یک حرف در کلمه، فراوانی نقظهها و اعمال سلیقه در نوشتار را میتوان ذکر نمود. مسئله تغییر خط فارسی در آغاز دوره حکومت پهلوی اول مطرح شد و اگرچه کسانی مانند دکتر باطنی و صادق هدایت از این مسئله استقبال کردهبودند اما بهرحال این موضوع رخ نداد. همچنان نیز چنین علاقههایی وجود دارد.
واژههای بیگانه در فارسی
در آغاز رویارویی زبان فارسی و عربی، در میان فارسیزبانان دو گرایش وجود داشت. گروهی فارسیگرا بودند و گروهی عربیگرا. فارسیگرایان که ابن سینا و جوزجانی و ناصرخسرو و افضلالدین کاشانی از برجستگان آنان بودند، بر این باور بودند که باید برای واژههای عربی و یونانی که در عرصه دانش و فلسفه مطرح است برابرهای فارسی برگزید. در مقابل اینان عربیگرایان قرار داشتند که معتقد به وامگیری از زبان عربی بودند. در آن زمان این گرایش غلبه یافت و فارسی به مدت چند سده به وامگیری گسترده از زبان عربی پرداخت. این گرایش موجب شد که وامگیری به عادت فارسیزبانان تبدیل شود. این عادت هنوز هم پابرجاست، اما زبان عربی جای خود را به زبانهای انگلیسی و (تا چندی پیش از آن فرانسه) سپردهاست.
بیشترین واژههای بیگانه در فارسی واژههای عربی، واژههای ساختگی با بهکارگیری بن فعل عربی، واژههای اروپایی و تا اندازه کمی واژههای ترکی هستند. بهجز واژههای عربی که دلیل روان شدن بسیاری از آنها در فارسی آمدن اسلام به ایران بود، واژههای دیگر زبانها به دلیل برهم کنشهای فرهنگی و داد و ستدهای بازرگانی به فارسی آمدهاند.
تحقیقات و بررسیها نشان میدهد که بهطور کل، درصد واژههای عربی که در آثار شاعران اولیه زبان فارسی بهکار رفته در حدود ۱۰ درصد از واژگان آنها است، برای نمونه سرودههای رودکی حاوی حدود هشت تا نه درصد واژه عربی است. درصد واژههای عربی در شاهنامه فردوسی حدود دو درصد محاسبه شدهاست.
در سدهٔ چهارم هجری (سده دهم میلادی) درصد وامواژههای عربی در فارسی نوشتاری به ۳۰ درصد رسید و این میزان در سدهٔ ششم هجری (دوازدهم میلادی) به حدود پنجاه درصد هم رسید.
درصد وامواژههای عربی در فارسی، امروزه بسته به حوزه و گونهٔ متن تفاوتهایی دارد. میانگین درصد کاربرد واژههای عربی در فارسی امروزی گفتاری و نوشتاری را حدود ۱۴ درصد برآورد کردهاند. این درصد در نوشتههای سیاسی و ادبی میان ۲۴ تا ۴۰ درصد قرار دارد.
هماکنون واژهها و ترکیبات فراوانی در زبان فارسی بهکار میرود که ریشه عربی دارد و عربیتبار است، ولی عربزبانان، امروز آنها را بهکار نمیبرند و در زبان عربی، همان واژهها، ترکیبات و اصطلاحات به شیوه دیگری بیان میشود. مانند صادرات و واردات (در عربی: تصریرات و مستوردات) و هیئت قوه مققنه (در عربی: وفد السلطة التشریعیة) و مسابقات (مباریات).
تعداد واژههایی که فارسی در ۱۰۰ سال گذشته از زبانهای غربی وام گرفته را حدود ۱۵۰۰ واژه میدانند که بسامد کاربردی بخشی از آنها بالاست.
زبان علمی فارسی
برخی از نخستین کتابهایی که در اواخر سده چهارم هجری به زبان فارسی دری نوشته شدند، کتابهای علمی بودند و در سده پنجم کتابهای علمی بسیاری به زبان فارسی نوشته شده بود. ابن سینا و بیرونی کتابهایی به زبان فارسی نوشتند که در آنها واژههای علمی فارسی بسیاری ساخته شدهاست. از آن جمله میتوان به دانشنامه علائی نگاشته ابن سینا اشاره کرد.
در دوره معاصر، در بسیاری از کشورهای جهان، زبان ملی، لزوماً زبان علمی کشور نیست و به خاطر محدودیتهای موجود یا انتخاب تاریخی، زبانهای ملی در حوزه ادبیات و رسانهها استفاده میشود و برای ورود به حوزه دانش از زبانهایی که پختگی علمی بیشتری دارند، همچون زبانهای انگلیسی، فرانسوی، آلمانی و روسی استفاده میشود. در ایران از همان آغاز ورود علم جدید به کشور، فارسیزبانان، زبان فارسی را به عنوان زبان علمی برگزیدند و کوشیدند این زبان را برای بیان مفاهیم علمیتوانمند کنند.
در آغاز راه، زمانی که برخی از نخستین آموزگاران مدرسه دارالفنون دست به کار نگارش کتابهای علمی فارسی شدند، هر جا به اصطلاح علمی یا فن تازهای که در دانشهای قدیم سابقه نداشت، برمی خوردند، آن را به عربی برمی گرداندند و یا اصل فرانسوی را به کار میبردند.
اما در سالهای آغازین سده بیستم میلادی کوششهای بسیاری برای وضع اصطلاحهای نو و واژههای علمی فارسی آغاز شد. افراد و گروههای جداگانهای دست به کار واژهگزینی شدند و جداگانه معادلهای بسیاری برای واژههای علمی وضع کردند. در سال ۱۳۱۱ در دارالمعلمین عالی انجمنی برای واژهگزینی علمی به سرپرستی دکتر عیسی صدیق و زیر نظر دکتر حسین گل گلاب و دکتر محمود حسابی بنا نهاده شد که معادلهایی برای ۳ هزار اصطلاح علمی وضع کرد و بیشتر این معادلها از پذیرش همگانی برخوردار شد.
در جریان نوسازی ایران در دوران رضا شاه پهلوی فرهنگستان ایران در سال ۱۳۱۴ برای هماهنگ کردن کار واژهسازی تشکیل شد که مهمترین دستاورد آن ساخت واژههایی جایگزین برای واژههای بیگانه بود که امروزه بسیاری از آنها در گفتار و نوشتار ایرانیان بهکار میروند. مانند واژههای دانشگاه که معادل واژهٔ university و شهرداری که معادل واژهٔ بلدیه میباشند.
در این فرهنگستان دانشمندان آشنا به دانشهای قدیم و جدید مانند سعید نفیسی، بدیعالزمان فروزانفر، عبدالعظیم قریب، محمدعلی فروغی، محمدتقی بهار، رشید یاسمی، عباس اقبال آشتیانی، ابراهیم پورداود، محمود حسابی، غلامحسین رهنما و حسین گل گلاب همزمان عضویت داشتند. دستاوردهای این همنشینی تاثیری ماندگار بر روند تحول زبان فارسی گذاشت.
در آغاز کار فرهنگستان اول، برخی از اهل قلم مخالفتهایی با واژهسازی کردند و حتی واژههای نوساخته را به ریشخند گرفتند اما فرهنگستان زبان فارسی به کار خود ادامه داده و واژههایی ساخت که اینک در جامعه فارسیزبان ایران تداول کامل دارند، برای نمونه: بازداشت، کودکستان، شهرداری، دادگاه، دادستان، نمایشگاه، خزه، گردهافشانی، فرودگاه و هزاران واژه دیگر.
بسیاری از واژههایی که در فرهنگستان ایران ساخته شد آن چنان در زبان فارسی پذیرفته و رایج شدهاند که امروزه کمتر فارسیزبانی توجه دارد که واژههایی مانند گزارش، شناسنامه، بخشنامه، شهرستان، بازتاب، روی هم رفته، جلبک، دادسرا، بهداری و دارایی از بربرنهادههای فرهنگستان بودهاند.
بربرنهادههای فرهنگستان زبان و ادب فارسی پیش از انقلاب به وسیله بخشنامه به سازمانها و ادارههای دولتی اعلام میشد و کاربرد آنها الزامی بود.
پذیرش و رواج برخی از این نوواژهها در زبان گفتار یا در متنهای علمی راه را برای واژهسازی با ساختن ترکیبهای تازهتر با آنها یا ساختن شکلهای قیاسی همانند آنها هموار کرد. چنان که ساختن «جشنواره» برای «فستیوال» راه را برای ساختن «ماهواره» هموار کرد و یا ساخت «پیشوند» و «پسوند» راه را برای ساخت «شهروند» هموار کرد.
دستاورد واقعی فرهنگستان اول زنده کردن بخشی از تواناییهای زبان فارسی بود که همواره در زبان شعر زنده بودهاست، اما در زبان علمی و زبان اداری، به دلیل غلبه دوزبانگی دانشوران و دیوانیان با زبان عربی، از میان رفته بود. به سبب کوششهای فرهنگستان و مترجمان اکنون دستگاه صرفی زبان فارسی بسیار فعالتر از گذشته شدهاست، ترکیبسازی از نو در حوزه نثر زنده شده و بسیاری از وندها که پیش از این با آنها به مثابه عناصر جامد و تزیینی رفتار میشد معنای مستقل خود را باز یافتهاند و در واژههای جدید به کار میروند. بدین ترتیب استفاده از توانمندیهای دستگاه واژههای زبان فارسی که از دستاوردهای فرهنگستان زبان بود باعث بارآوری و زایایی بیشتر فارسی و بازشدن دست مترجمان علمی شد.
از آن سالها تاکنون کتابها و مقالههای علمی منتشر شده به زبان فارسی رشدی فزاینده داشتهاست و شمار افزونتری از دانشمندان و پژوهشگران دستاندرکار نگارش و ترجمه آثار علمی و گزینش برابرهای مناسب فارسی برای اصطلاحهای علمی بودهاند. مطالب علمی و فنی در رشتههای گوناگون به زبان فارسی نوشته شدهاند و به تدریج زبان فارسی برای بیان آنها پرورده شدهاست. واژهها و اصطلاحهای بسیاری در معناهای دقیق و مشخص پذیرش همگانی یافته و یکدست شدهاست و بدین ترتیب متنهای علمی فارسی روشنتر و گویاتر شدهاست.
در سال ۱۳۹۰ خورشیدی حدود پنجاه گروه تخصصی واژهگزینی در فرهنگستان زبان و ادب فارسی فعالیت داشتند و از زمان انقلاب ۵۷ تا این سال بیش از ۳۵ هزار برابر فارسی برای واژههای بیگانه به تصویب رسید که در هشت دفتر انتشار یافتهاست.
گویشها و لهجهها
توصیف زبانشناختی زبان فارسی
مهمترین ابزارهایی که زبانها برای واژهسازی در اختیار دارند اشتقاق و ترکیب است. برخی زبانها از این هر دو روش سود میجویند و برخی تنها یکی از آنها را به کار میبرند. فارسی از جمله زبانهایی است که از هر دو روش سود میجوید. منظور از اشتقاق استفاده از پسوندها و پیشوندها در ساختن کلمات جدید است. فارسی از دید ترکیبی زبانی توانا است و بیش از پنجاه پسوند در اختیار دارد که برخی از آنها را در واژههای زیر میبینیم: آهنگر، شامگاه، کوشش، آتشدان، تاکستان، نمناک، دانا، دانشمند، دربان، ماهواره، شنزار، کوهسار، دانشکده، فروشنده، هنری، هنرور، ساختمان، پروردگار، زرین، و غیره.
فارسی زبانی ضمیرافتان است یعنی انداختن ضمیر و به کار نبردن آن لطمهای به معنای جمله نمیزند. نمونه: (من) نامه نوشتم.
ترتیب متعارف واژههای فارسی در یک فراکرد به صورت فاعل - مفعول - فعل است. گرچه وَرز (فعل) در زبان فارسی در پایان جمله میآید ولی این زبان در دیگر قسمتها هستهْآغازی است. برای نمونه در عبارات «برادر من» «خودروی تو» و «زنی که دوست دارم» هسته جملات یعنی واژههای برادر، خودرو و زن در آغاز آمدهاند.
اگر گروه حرف اضافه در جمله باشد، معمولاً میان فاعل و مفعول مستقیم میآید. نمونه: فرزاد به مینو آب داد.
پس توصیف کامل ترتیب سازهها در زبان فارسی چنین است:
(فاعل)(گروه حرف اضافه)(مفعول) فعل
هنگامی که مفعول مستقیم، شناس (معرفه) باشد این مفعول یا ورزیدهنمای «را» و پیش از گروه فزونواژه میآید. نمونه: فرزاد آب را به مینو داد.
فعل
در زبان فارسی فعل از لحاظ ساختمان به ۵ گونهاست.
فعل ساده: فعلی است که مصدر آن بیش از یک کلمه نباشد.
فعل پیشوندی: فعلی است که از یک پیشوند و یک فعل ساده ساخته شده باشد.
فعل مرکب: فعلی است که از یک صفت یا اسم با یک فعل ساده شاخته شده و یک معنی کامل را برساند.
عبارت فعلی: فعلی است که به صورت دستهای از کلمه هاست و معمولاً حرف اضافه نیز دارد.
فعل لازم یک شخصه: فعلی که مفعول پذیر نیست و بیشتر بصورت اول شخص بکار میرود و بجای شناسه یکی از ضمایر متصل ّم، ّت، ّش، ِمان، ِتان، ِشان، شخص فعل را نشان میدهد که به آخر اسم قبل از فعل اضافه میشود. (نیز ببینید: مصدر)
فعل ساده
حدود دوهزار فعل سادهٔ فارسی که در ادبیات فارسی بکار رفته، در کتاب «فهرسهت فعلهای فارسی» توسط محمد بشیر حسین گردآوری شدهاست.
خط فارسی
خط فارسی یا الفبای فارسی، خط یا دبیرهای است که از آن برای نوشتن زبان فارسی استفاده میشود. این خط فارسیشدهٔ خط عربی است. از خط فارسی پس از ورود اسلام به ایران برای نگاشتن زبان فارسی استفاده شد، گرچه از تاریخ دقیق آغاز استفاده از این خط اطلاعی در دست نیست. قدیمیترین نوشتههایی که به زبان فارسی نو یا گویشهای بسیار نزدیک به آن وجود دارند به خطی غیر از خط فارسی نیز نگاشته شدهاند.
خط فارسی در کشورهای ایران و افغانستان و پاکستان خط رسمی است و در پی تغییر خط در تاجیکستان از سال ۱۳۰۷ (۱۹۲۸ میلادی) به لاتین و بعد سیریلیک، خط فارسی در این کشور کنار گذاشته شد. امروزه در تاجیکستان خط فارسی را خط نیاکان (به فارسی تاجیکی: xатти ниёгон) مینامند و کوششهایی برای بازگشت به این خط در این کشور وجود دارد. باید توجه داشت که در کشورهای عربی فقط به خط تعلیق ونستعلیق خط فارسی یا الخط الفارسی میگویند آنها خطوط نوشتاری زبان عربی را به انواع مختلقی تقسیم کردهاند که یکی از انواع آن را خط فارسی مینامند. بنا بر این باید بین الفبای نگارشی فارسی که با انواع مختلف قلم و خوش نویسیها نوشته می شودو یکی از آنهاقلم و یا شیوه خوش نویسی نست یا تعلیق است و خط فارسی شهرت دارد تفاوت قایل شد.
الفبای خط فارسی
اساس الفبای فارسی با الفبای خط عربی یکی است، اما الفبای فارسی دارای ویژگیهایی است که آن را از خطوط عربی متمایز میسازد. چهار حرف «چ. پ، گ. ژ» مختص الفبای فارسی هستند چرا که واجهای مشابه آنها در عربی استاندارد وجود ندارد. علاوه بر این شکل بعضی از نویسههای خط فارسی با نویسهٔ عربی آنها تفاوت میکند. مثلاً «ک» فارسی در حالت پایانی یا تنها با سرکش نوشته میشود در حالی که «ک» عربی در این دو حالت بدون سرکش است و یا حرف «ی» در عربی با دو نقطه در زیر آن «ی» همراهاست. تفاوتهای جزئی دیگری هم وجود دارد.
در الفبای فارسی و عربی بعضی مصوتها معمولاً نوشته نمیشوند که این مسأله ممکن است موجب بروز ابهاماتی در فهم کلمه یا جمله شود. برای اکثر این مصوتها علائم اختیاریای به این الفبا اضافه میشود که معروفترین آنها فتحه یا زبر (ـَ)، کسره یا زیر (ـِ) و ضمه یا پیش (ـُ) هستند.
تاریخچه خط فارسی
دبیره و خط آریایی که بر پایه گفته داریوش در کتیبة بیستون، روی چرم نوشته شده بود، دبیرهای بود که در درازنای تاریخ ایران، دبیران ایرانی در آن دگرگونیهایی پدید آوردند و به یاری آن دبیرههای پارتی اشکانی، سغدی، مانوی، سریانی، پهلوی کتیبهای، پهلوی کتابی، پهلوی مسیحی، اوستایی (دین دبیره) و بسیاری دبیرهها و خطهای دیگر را پدیدآوردند. دبیره فارسی که امروزه با آن سرگرم نوشتن هستیم و از روی ناآگاهی آن را خط عربی میخوانیم نیز، در راستای همین روند فَرگَشت و تکامل دبیره در ایران. دبیرانِ دانشمند و هوشمند ایرانی که معمولاً با یک یا چند دبیره و الفبای زمان خود مانند پهلوی، سریانی، سغدی، مانوی و اوستایی آشنایی داشتهاند، میتوانستند بهتر از هر کس دبیره و خط فارسی امروز را پدید آورده و آیینمند ساخته باشند. خطی که ما امروز به آن مینویسیم، دنبالهٔ خطهای پهلوی، اوستایی، مانوی و ... است که آنها نیز خود دنباله خط آریایی هستند که در زمان هخامنشیان و پیش از آن، در زمان مادها و شاید حتی در زمان زرتشت مورد استفاده قرار میگرفت.
میزان وامگیری الفبای فارسی امروز ما از دبیرههای باستانی ایرانی چنین است:
پنجاه درصد از حروف الفبای فارسی برگرفته شده از دبیرهٔ مانوی است. مانند حروف پ، خ، ف، د، هـ، و... .
سی درصد از حروف الفبای فارسی برگرفته شده از دبیره اوستایی است. مانند حروف ب، ر، ز، غ، و ... .
هشت درصد از حروف الفبای فارسی برگرفته شده از دبیره پهلویست مانند حرف ل.
همچنین دوازده درصد از حروف الفبای فارسی بدون ارتباط با سه الفبای مانوی، اوستایی و پهلوی هستند و پس از اسلام به دست دبیره نویسان ایرانی دربار خلفای عباسی ساخته شدهاند مانند حروف ط، ظ، ی، و... .
ایرانیان در سدههای نخستین اسلامی به خطهای مانوی و پهلوی مینوشتند. در همین حال ایرانیان مسلمان نظیر یزید فارسی تلاش کردند شیوه نوشتن قرآن را که به خط نبطی بود و در آن ابهامات زیادی بود بهبود بخشند. در خط سریانی یا کوفی حروف بدون نقطه نوشته میشدند و مصوتهای کوتاه و برخی مصوتهای بلند مانند «ا» نوشته نمیشد. از آن رو که قرآن به زبان عربی بود، عربها در خواندن آن مشکلی نداشتند، ولی ایرانیان نمیتوانستند آن را بخوانند؛ ازاینرو ایرانیان با ذوق و سلیقه خود و با نیم نگاهی به خط پهلوی و خط اوستایی، نقش مهمی را در تکامل خط نوشتاری قرآن و در واقع خط عربی بازی کردند.
خطی که امروز زبان فارسی با آن نوشته میشود یا در هند و پاکستان متداول و مرسوم است و در سابق در کشور عثمانی نیز رواج داشتهاست، را نبایدخط عربی دانست؛ بلکه این خط که ابتدا از «انبار» به نجد عربستان رفته متحول گشته خط و الفبای مانوی است. با اندکی دخل و تصرف و نیم نگاهی به خطوط اوستایی و کمی پهلوی.
ترتیبِ الفبای فارسی در آغاز به صورت ابجد بودهاست و بسیاری از خطهای دیگر، از جمله خط لاتین هم که برآمده و برگرفته از خطوط کهن پهلوی است، هنوز بر همان ردیف «ابجد» و «هوز» استوارند. تغییر شکل الفبای فارسی به صورت کنونی، پس از آن روی داد که شعوبیه ایرانی برای تسهیل در فراگیری الفبا، کوشیدند حروف همسان از نظر صورت و ردیف صوتی را در کنار هم قرار دادند تا برای نوآموزان، فراگیری آن آسان باشد و نامش را الفبای «پیرآموز» گذاشتند.از پیشروان این کار ابن مقله ابن موگلای شیرازی بود
پس از آنکه عربها ایران را تسخیر کردند، چون بیشتر عربها خواندن و نوشتن نمیدانستند، ایرانیان را برای کارهای دیوانی استخدام کردند. ایرانیان دیوان سالار نیز که پی به مشکلات خط عربی برده بودند تلاش کردند شیوه نوشتار را بهبود بخشند. ایرانیان با ذوق و سلیقه خود و با نیم نگاهی به خط پهلوی، خط نوشتاری را تکامل بخشیدند. در واقع خط عربی و فارسی کنونی، خطی است در راستای ادامه تکامل و فرگشت الفبا در سرزمین ایران که از روی الفباهای مانوی و اوستایی و پهلوی ساخته شد.
اعراب خط نداشتهاند و خطی که از «حمیر» و «انبار» (استان انبار) به عربستان رفته و در زمان ظهور اسلام نشر یافتهاست، خط عربی نیست بلکه زبان عربی به این خط نوشته میشدهاست. و چون آثار مخطوط در قرون اولیه اسلامی و پس از آن، به زبان عربی نوشته میشد، خطی که با آن، زبان عربی ثبت میگردید، به نام خط عربی مشهور گردید.
در روایات آمدهاست که نخستین کسی که به عربی چیزی نوشت مردی بود بنام مُرامِر بن مُرة از مردم انبار و از انبار کتابت عربی به جاهای دیگر گسترش یافت. این مطلب از اصمعی که از علمای بنام لغت عربی است، روایت شدهاست. روایت دیگری هم در همین زمینه آمده که بدین مضمون است «از قریش پرسیدند شما کتابت را از کجا آموختید؟ گفتند از انبار.» این روایت را ابن رسته در کتاب الاعلاق النفیسه آوردهاست. بیهقی نیز در کتاب امحاسن و المساوی همین مطلب را بدین مضمون نقل کرد «نخستین کسی که به عربی چیزی نوشت مامر بن مرة از مردم انبار بود و از انبار در میان مردم منتشر گردید.» در روایتی از ابنعباس نقل شدهاست که «انباریان از مردم حیره خط آموختهاند و یکی از آنها خط را به عبدالله بن جدعان و او به حرب بن امیه آموخته و خط حجازی قریشیان از این راه پدید آمدهاست.» چنانکه ملاحظه میشود در این روایت هم مأخذ اصلی خط حجازی قریشی همچنان انبار معرفی شدهاست.
زبان فارسی نو به خطهای دیگر
فارسی به خط عبری
کهنترین نوشتهٔ بهدستامده از زبان فارسی نو به خط عبری کتابت شدهاست. نمونههای بسیار کهن دیگری هم از نوشتههای متعلق به یهودیان فارسی زبان به دست آمدهاست که دارای مختصات گویشی خاص خود است. برای نمونه چند خط سندی که احتمالاً متعلق به قرن پنجم هجریاست ذکر میشود. ابتدا صورت مکتوب آن با تغییر الفبا از عبری به فارسی و سپس صورت استاندارد فارسی امروزی آن ذکر میشود:
اگرت پُرسد کو از چی بیشناسی کو نبیای بود
عالم را ونبی پَ چی کار ابایست تو
پسوه دِه کو نبی بود عالم را چی عالم
را از نبی نی بزیرد...
به فارسی کلاسیک:
اگرت پرسد که از چه بشناسی که نبیای بُوَد
عالم را و نبی به چه کار بایست = برای چه کاری لازم است تو
پاسخ ده که نبی بُوَد عالم را = نبی برای عالم بود چه = به این دلیل که
عالم را از نبی نه گزیرست. عالم را از نبی گزیری نیست
و دیگر موارد
خوشنویسی
خط فارسی به شیوههای گوناگونی نگاشته میشود که برخی با سایر کشورهای اسلامی مشترک و برخی برخاسته از ذوق هنری خود ایرانیان است که از مشهورترین آنها میتوان به خط تعلیق، خط نستعلیق و خط شکستهنستعلیق و خط سبحان اشاره کرد. خط نستعلیق افزون بر ایران در سایر کشورها هم طرفدارانی دارد و بهدلیل ظرافت و زیبایی به «عروس خطوط اسلامی» شهرت پیدا کردهاست. خط سبحان نیز با توجه به قواعد خود خطی خوانا و روان است که هنرمند تبریزی سبحان مهرداد محمدپور پدیدآورنده آن میباشد.
کشورهای عربی خطهای زیر را عربی میدانند اما بعضی از این خطوط در حوزه ایرانی و هندی رایج شده است.
جازة (توقیع، ریاسی)
اصفهانی
أندلسی
بصری
بهاری · بیضاوی · بیهقی · تاج (تاجی) · ترکستانی · تونسی · ثلث · ثلث جلی · جزائری · جلیل · حجازی · دیوانی (سلطانی) · دیوانی جلی · رقاع · رقعة · ریحان (ریحانی) · سنبلی · سودانی (تمبکتی) · شامی (سوری) ·
شکستة (شکستة تعلیق) ·
شکستة نستعلیق · طغراء (طغری) · طومار · طباعة عربی · غبار ·
فارسی (تعلیق) · فاسی · قیروانی · کوفی · محقق · مدنی · مشق · مصحفی (مصاحف) · مصری · مغربی · مکی · مهدیة · نیریزی ·
نستعلیق · نستعلیق هندی · نسخ (نسخی)
مُحَقَّق
ریحان
ثُلث
نسخ
رِقاع
توقیع
نوشتهای به نستعلیق
در اوایل قرن چهارم سال ۳۱۰ هجری قمری ابن مقله شیرازی خطوطی را بوجود آورد که به خطوط ششگانه یا اقلام سته معروف شدند که عبارتند از: محقق، ریحان، ثلث، نسخ، رقاع و توقیع. که وجه تمایز آنها اختلاف در شکل حروف و کلمات و نسبت سطح و دور در هر کدام میباشد. همچنین او برای این خطوط قواعدی وضع کرد که به اصول دوازدهگانه خوشنویسی معروفند و عبارتند از: ترکیب، کرسی، نسبت، ضعف، قوت، سطح، دور، صعود مجازی، نزول مجازی، اصول، صفا و شأن.
وب مانی (به انگلیسی: Webmoney) سامانه خدمات پول اینترنتی است که در سال ۱۹۹۸
راه اندازی شدهاست. این خدمت به «شرکت انتقال وبمانی» تعلق دارد. این شرکت
ادعا میکند ۱۱ میلیون کاربر ثبتنام شده دارد.
در حال حاضر حدود ۶ میلیون کاربر بر روی سیاره زمین از خدمت وبمانی استفاده میکنند و روز به روز امکانات و خدمات وبمانی و همچنین کاربران این پول الکترونیکی رو به افزایش است. مهمترین ویژگی این سامانه پول الکترونیکی برخورداری از امنیت بالا است. بعد از افتتاح حساب وبمانی برای کاربر فایل کلیدی مخصوص حساب ساخته شده، ارایه میگردد که توسط این فایل کلیدی دسترسی به حساب ممکن میشود. همچنین کاربر میتواند در تنظیمات حساب خود، دسترسی به آن را با یک یا چند آیپی محدود نماید تا اینکه از ورود دیگران به حساب خود جلوگیری کند.

برای استفاده از وبمانی ابتدا کاربر باید نرمافزار «نگهدارنده وبمانی» (Webmoney Keeper) را از وبگاه نصب نماید یا به روش برخط وارد حساب خود در وبگاه وبمانی شود. به هر حساب وبمانی، شناسه وبمانی(WMID) تعلق میگیرد. هر کاربر در سامانه پول الکترونیکی وبمانی از گواهینامه الکترونیکی برخوردار میشود. طبق اطلاعات وارد شده در زمان افتتاح حساب، برای کاربران انواع گواهینامه الکترونیکی ارایه میگردد. اگر کاربر مشخصات شخصی وارد ننماید، گواهینامه ناشناس و اگر مشخصات خود را وارد نماید، گواهینامه تشریفاتی تعلق میگیرد. در زمان افتتاح حساب، کاربر میتواند مشخصات خود را وارد نموده و از گواهینامه تشریفاتی برخوردار شود.
هر حساب وبمانی دارای ۱۰ کیف پول مختلف است. هرکدام از این کیفهای پول نشانگر یک واحد ارزی است که به شرح زیر هستند:
WMZ – نشانگر کیف پول دلار ایالات متحده آمریکا (USD)
WME – نشانگر کیف پول یورو اتحادیه اروپا (EUR)
WMR – نشانگر کیف پول روبل کنفدراسیون روسیه (RUB)
WMU – نشانگر کیف پول گریونا اوکراین (UAH)
WMB – نشانگر کیف پول روبل بلاروس (BYR)
WMS – نشانگر کیف پول سوم قرقیزستان (KGS) – منحلشده
WMY – نشانگر کیف پول سوم ازبکستان (UZS) - منحلشده
WMV – نشانگر کیف پول دانگ ویتنام (VND)
WMX – نشانگر کیف پول بیتکوین (BTC)
WMG – نشانگر کیف پول طلا
این کیفهای پول جدا از شناسه وبمانی (WMID) است و برای انجام حواله باید از شماره ارز مشخص استفاده گردد. حوالجات در سیستم پول الکترونیکی وبمانی با هزینه ۰/۸ درصد انجام میشود. این هزینه بر عهده فرستنده است. مثلاً اگر فرستنده بخواهد ۱۰۰۰ دلار وبمانی به حساب گیرنده بریزد، بانک الکترونیکی وبمانی ۸ دلار وبمانی به عنوان کارمزد درنظر میگیرد و بنابراین برای این که ۱۰۰۰ دلار وبمانی کامل به دست گیرنده برسد، فرستنده باید ۱۰۰۸ دلار وبمانی به حساب گیرنده واریز نماید.
نرخ ارز
به پولهای خارجی ارز گفته میشود. به گفته دیگر به واحدهای پولی که در کشورهای دیگر جز کشور اصلی داد و ستد شود به صورت کلی ارز گفته میشود.
یکی ازتفاوتهای بین معاملات مالی در داخل کشور و مبادلات بینالمللی این است که درتجارت داخلی نیاز به پرداخت و دریافت وجوه بر حسب پول رایج ملی است اما در معاملات خارجی معمولا این وجوه به شکل پولهای رایج و معتبر خارجی، پرداخت میشود.
مثلا در ایران برای انجام مبادلات، از ریال استفاده میشود، در آلمان مارک و آمریکا دلار آمریکا، اما وقتی یک ایرانی بخواهد از آمریکا کالایی را تهیه کند باید در ازای آن دلار آمریکا بپردازد، بنابراین باید بر اساس یک رابطهٔ مبادلهٔ تعریف شده (نرخ ارز) ریال بدهد و دلار بگیرد و با آن کالا را بخرد.
تعریف نرخ ارز
منظور از ارز هر وسیلهای است که به صورت اسکناس، حواله یا چک در مبادلات خارجی جهت پرداختها استفاده میشود. و منظور از نرخ ارز خارجی عبارت است از مقداری از واحد پولی ملی که برای بدست آوردن واحدپول کشور دیگر باید پرداخت شود.
همچنین میتوان نرخ ارز را، ارزش برابری یک واحد پول خارجی به پول داخلی دانست. به عبارت دیگر بهای خرید یا فروش یک واحد پول خارجی به پول رایج کشور را نرخ ارز میگویند.
قاعدهٔ قیمتهای یکسان
قیمت یککالای خارجی در داخل کشور، وابسته به قیمت آنکالا در مبدا و همچنین نرخ ارز آنکشور است. طبق اینقاعده اگر هزینههایجنبی مبادله، ناچیز باشد، قیمتیککالا در همه جا با توجه به قیمتارز، یکسان خواهد بود و در شرایط ایده آل قدرت خریدیک ارز در داخل و خارج یکسان خواهد بود.
برابری قدرت خرید
اگر قاعدهٔ قیمت یکسان را به مجموعهای از کالاها یا سبد مصرفی یک جامعه تعمیم دهیم، به قاعدهٔ برابری قدرت خرید میرسیم. با فرض برابری قدرت خرید در مورد همه کالاها و امکان تهیه تمامی آنها از دیگر کشورهای جهان، رابطهٔ نرخ ارز را میتوان به صورت زیر نوشت:
قیمت سبد کالاهای خارجی / قیمت سبد کالاهای داخلی = نرخ ارز
به این معنی که درصد تغییرات نرخ ارز، برابر است با تفاضل تغییرات تورم داخلی و خارجی.
اگر نرخ تورم در داخل و خارج یکسان با شد، نرخ ارز نیز بدون تغییر باقی میماند؛
اما اگر تورم داخلی بیشتر از تورم خارجی شود، در نتیجه انتظار افزایش نرخ ارز نیز وجود دارد؛
و همچنین اگر نرخ تورم داخلی کمتر از تورم خارجی بشود، نرخ ارز کاهش خواهد یافت.
بازار ارز خارجی
ارز خارجی همانند پول ملی یک کالا محسوب میشود، و دارای بازار است که از دو طرف، عرضهو تقاضا تشکیل میشود.[۹]
بازار ارز خارجی عبارت است از چارچوب سازمان یافته و معینی که در آن افراد، موسسات و بانکها به کار خریدو فروشپولهای خارجی یا ارز اشتغال دارند. وظیفهٔ اصلی بازار ارز خارجی عبارت است از انتقال و جوه یا قدرت خرید از یک کشور به کشور دیگر.
وظیفهٔ دیگر بازار ارز تامین اعتبار است که مانند کالا مستلزم انتقال از فروشنده به خریدار است.
به طور کلی چهار نوع معامله در بازارهای ارزی انجام میپذیرد:
۱- معاملات حال(spot)؛
۲- معاملات سلف(forward)؛
۳- معاملات سوآپ (swap)؛
۴- آربیتراژ(arbitrage).
عرضهٔ ارز
همانند هر کالای دیگر عرضهٔ ارز با قیمت آن (نرخ ارز) رابطهٔ مستقیم دارد.
انواع نرخ ارز
نرخ ارز حقیقی
نرخ ارز حقیقی عبارت است از نسبت قیمتهای خارجی به قیمتهای داخلی بر حسب یک پول: {۴}{۲}R=\frac
R=\frac{〖ep〗^f}{p
که P و Pf به ترتیب سطح عمومی قیمتها در داخل و خارج است و e همان نرخ ارز اسمی و ارزش ریالی پول خارجی است.
نرخ ارز مؤثر اسمی
نرخ ارز مؤثر اسمی ارزش پول یک کشور را برحسب یک میانگین وزنی از پول سایر کشورها اندازهگیری میکند که در آن وزنها انعکاس دهندهٔ سهم هر کشور در تجارت بینالمللی این کشور میباشد. به همین دلیل به آن نرخ ارز با وزن تجاری هم میگویند.
نرخ ارز مؤثر حقیقی
نرخ ارز مؤثر حقیقی از تقسیم یک میانگین وزنی از قیمت سبد کالایی در کشورهای طرف تجاری بر حسب پول داخلی نسبت به قیمت آن در کشور به دست میآید.
تعیین نرخ ارز
در مدلهای اولیه نرخ ارز بر مبنای نظریهٔ برابری قدرت خرید(ppp) تعیین میشد و تنها عامل نوسانات نرخ ارز اسمی را قیمت کالاها میدانستند.
اما آنچه بدیهی است این است که عوامل گوناگونی بر نرخ ارز تاثیر میگذارند:
تراز پرداختها
هرگونه تغییر و تحول در تراز پرداختها تاثیر مستقیم روی نرخ ارز میگذارد. دارندگان ارز کشوری که تراز پرداختهایش رو به کاهش است، آن را میفروشند و ارز معتبر دیگری را خریداری میکنند. بنابراین، عرضهٔ این ارز در بازار زیاد میشود و نرخ آن نسبت به ارزهای دیگر کاهش مییابد.
استقراض خارجی
هر اندازه کشوری بیشتر مقروض باشد نیازش به ارز خارجی برای پرداخت اصل و بهرهٔ بدهیها بیشتر است. بنابر این، فشاری که روی ذخایر ارزی آن کشور وارد میشود، روی نرخ ارز آن کشور منتقل شده و آن را ضعیف میکند.
انتظارات برای آینده
ممکن است نرخ ارزها بر اثر پیشبینیهایی که نسبت به وضعیت آنها میشود، تغییر کند. با وجود انتظار نرخ ارز قوی در آینده، صادرات به آن کالا به تاخیر خواهد افتاد تا زمانی که نرخ ارز کاملا قوی شده و در هنگام تبدیل آن به پول کشور خودی با نرخ بهتری روبه روبوده و پول بیشتری دریافت گردد.
تورم
در صورت برابری نرخ تورم در هر دو کشور باید به شاخص قیمتهای خردهفروشی و عمدهفروشی توجه کرد تا وضعیت هر کشور مشخص شود.
سیاستهای اقتصادی
سیاستهایی کهبر نرخ ارز اثر میگذارند عبارتاند از: رشد معقول عرضهٔ پول، سیاستهای مناسب مالی، خصوصیات دیپلماسی خارجی و فعالیتهای نظامی، سرمایهگذاری در مقایسه با میزان نقدینگی.
تغییرات نرخ ارز
تغییرات نرخ ارز رابطه مستقیمی با تورم دارد.
شرایط تضعیف نرخ ارز
نرخ ارز رسمی ممکن است درصورت وجود شرایطی دچار ضعف شود. این عوامل عبارتاند از: ۱- ادامه کسری در موازنه پرداختهای کشور؛ ۲- کاهش در میزان ذخیره طلا و ارزهای خارجی؛ ۳- تورم داخلی؛ ۴- بیاعتمادی به پول داخلی؛ ۵- سیاستهای دولت که به جای مبارزه با علت، با معلول مبارزه میکند؛ ۶- خط مشیهای دولت که سبب تضعیف اقتصاد داخلی میشود؛ ۷- احتمالتضعیف نرخرسمی ارز کشورهایی کهیک اقتصاد به آنها تعهد و وابستگی نزدیک دارد.
رژیم ارزی
در سال ۱۹۴۴م. بر اساس معاهدهٔ «برتن وودز» کشورها ملزم به حفظ ارزش پول در برابر دلار با یک نسبت مشخص طلا شدند که به سیاست نرخ ارز ثابت شهرت داشت اما در سال ۱۹۷۱م. با اعلام عدم تعهد ایالات متحده در حفظ، برابری و تعویض دلار و طلا، کشورها و درصدر آنها ژاپن سیستم نرخ ارز شناور (مبتنی بر عرضه و تقاضا در بازار) را جایگزین نمودند. مهمترین نظام ارزی، نظام ارزی ثابت و نظام ارزی شناور است، البته، نظامهای دیگری نیز به مرور زمان بهوجود آمدهاند و میتوانند استفادهشوند که بسته به شرایط و نیاز کشورها به کار گرفته میشوند.
نرخ ارز ثابت
وضعیتی است که در آن نیروهای بازار کامللا فعال هستند، اما بانک مرکزی بسته به ملاحظات و ضرورتهای موجود، نرخ ارز معینی را به عنوان نرخ ارز هدف تعیین میکند و با مداخله در بازار و از طریق ساز وکار ذخایر خود، از آن نرخ هدف حمایت میکند.
مثلا اگر نرخ ارز تمایل داشته باشد که از نرخ هدف بالاتر رود بانک مرکزی با عرضهٔ دخایر ارزی خود به بازار از افزایش نرخ ارز جلوگیری میکند و همچنین اگر نرخ ارز تمایل داشته باشد از نرخ هدف کاهش یابد بانک مرکزی مذکور با خرید ارز از بازار و افزایش ذخایر خود از این کار جلوگیری میکند.
مزایاو معایب انتخاب نرخ ارز ثابت: انتخاب نظام ارزی ثابت باعث میشود که مردم و بنگاهها بتوانند، مادامی که نرخ ارز ثابت نگهداشتهشدهاست بدون نگرانی درمورد نوسانات نرخ ارز برای آینده برنامه ریزی کنند. در این صورت در سطح خرد ثبات وجود دارد، اما از آن جا که نوسانات ارز به بخش عرضهٔ پول منتقل میشود، ممکن است بیثباتی به بخش کلان اقتصاد منتقل شود.
نرخ ارز شناور
به ترتیباتی از بازار گفته میشود که در آن نرخ ارز بر اساس تعامل نیروهای عرضه و تقاضا ارز بدون مداخلهٔ مقامات پولی و به صورت آزاد تعیین میشود.
مزایا و معایب انتخاب نرخ ارز شناور: انتخاب نظام شناور باعث میشود نرخ ارز متغیر باشد ولی در نهایت ثبات اقتصاد کلان، به معنای ثبات در حجم پول و تثبیت نرخ تورم، در بلند مدت حاصل میگردد.
انواع نامهای ارز
ارز دولتی
ارز رقابتی، ارزی است که از سوی دولت در رقابت با بازار آزاد، عرضه میشود. ارز دولتی، ارزی است که دولت از طریق بانکهای مجاور و به نرخ دولتی فروشد. ارز دانشجویی، ارزی است که دولت برای تامین مخارج دانشجویان خارج از کشور در نظر میگیرد و به دانشجویان برای ادامه تحصیل میدهد. ارز تهاتری، ارزی است که در قرار دادهای پایاپا مبنای محاسبه قرار میگیرد. ارز مبادلهای، ارزی است که در مرکز مبادلات ارزی برای برخی گروه از کالاها جهت واردات در نظر گرفته میشود. ارز یوزانس، ارزی است که پس از دریافت کالا حواله میشود.
ارز شناور
ارز شناور، ارزی است که بهای آن ثابت نیست و بر اساس عرضه و تقاضا تعیین میشود. ارز صادراتی، ارزی است که از راه فروش کالای صادراتی تامین میشود.
در حال حاضر حدود ۶ میلیون کاربر بر روی سیاره زمین از خدمت وبمانی استفاده میکنند و روز به روز امکانات و خدمات وبمانی و همچنین کاربران این پول الکترونیکی رو به افزایش است. مهمترین ویژگی این سامانه پول الکترونیکی برخورداری از امنیت بالا است. بعد از افتتاح حساب وبمانی برای کاربر فایل کلیدی مخصوص حساب ساخته شده، ارایه میگردد که توسط این فایل کلیدی دسترسی به حساب ممکن میشود. همچنین کاربر میتواند در تنظیمات حساب خود، دسترسی به آن را با یک یا چند آیپی محدود نماید تا اینکه از ورود دیگران به حساب خود جلوگیری کند.

برای استفاده از وبمانی ابتدا کاربر باید نرمافزار «نگهدارنده وبمانی» (Webmoney Keeper) را از وبگاه نصب نماید یا به روش برخط وارد حساب خود در وبگاه وبمانی شود. به هر حساب وبمانی، شناسه وبمانی(WMID) تعلق میگیرد. هر کاربر در سامانه پول الکترونیکی وبمانی از گواهینامه الکترونیکی برخوردار میشود. طبق اطلاعات وارد شده در زمان افتتاح حساب، برای کاربران انواع گواهینامه الکترونیکی ارایه میگردد. اگر کاربر مشخصات شخصی وارد ننماید، گواهینامه ناشناس و اگر مشخصات خود را وارد نماید، گواهینامه تشریفاتی تعلق میگیرد. در زمان افتتاح حساب، کاربر میتواند مشخصات خود را وارد نموده و از گواهینامه تشریفاتی برخوردار شود.
هر حساب وبمانی دارای ۱۰ کیف پول مختلف است. هرکدام از این کیفهای پول نشانگر یک واحد ارزی است که به شرح زیر هستند:
WMZ – نشانگر کیف پول دلار ایالات متحده آمریکا (USD)
WME – نشانگر کیف پول یورو اتحادیه اروپا (EUR)
WMR – نشانگر کیف پول روبل کنفدراسیون روسیه (RUB)
WMU – نشانگر کیف پول گریونا اوکراین (UAH)
WMB – نشانگر کیف پول روبل بلاروس (BYR)
WMS – نشانگر کیف پول سوم قرقیزستان (KGS) – منحلشده
WMY – نشانگر کیف پول سوم ازبکستان (UZS) - منحلشده
WMV – نشانگر کیف پول دانگ ویتنام (VND)
WMX – نشانگر کیف پول بیتکوین (BTC)
WMG – نشانگر کیف پول طلا
این کیفهای پول جدا از شناسه وبمانی (WMID) است و برای انجام حواله باید از شماره ارز مشخص استفاده گردد. حوالجات در سیستم پول الکترونیکی وبمانی با هزینه ۰/۸ درصد انجام میشود. این هزینه بر عهده فرستنده است. مثلاً اگر فرستنده بخواهد ۱۰۰۰ دلار وبمانی به حساب گیرنده بریزد، بانک الکترونیکی وبمانی ۸ دلار وبمانی به عنوان کارمزد درنظر میگیرد و بنابراین برای این که ۱۰۰۰ دلار وبمانی کامل به دست گیرنده برسد، فرستنده باید ۱۰۰۸ دلار وبمانی به حساب گیرنده واریز نماید.
نرخ ارز
به پولهای خارجی ارز گفته میشود. به گفته دیگر به واحدهای پولی که در کشورهای دیگر جز کشور اصلی داد و ستد شود به صورت کلی ارز گفته میشود.
یکی ازتفاوتهای بین معاملات مالی در داخل کشور و مبادلات بینالمللی این است که درتجارت داخلی نیاز به پرداخت و دریافت وجوه بر حسب پول رایج ملی است اما در معاملات خارجی معمولا این وجوه به شکل پولهای رایج و معتبر خارجی، پرداخت میشود.
مثلا در ایران برای انجام مبادلات، از ریال استفاده میشود، در آلمان مارک و آمریکا دلار آمریکا، اما وقتی یک ایرانی بخواهد از آمریکا کالایی را تهیه کند باید در ازای آن دلار آمریکا بپردازد، بنابراین باید بر اساس یک رابطهٔ مبادلهٔ تعریف شده (نرخ ارز) ریال بدهد و دلار بگیرد و با آن کالا را بخرد.
تعریف نرخ ارز
منظور از ارز هر وسیلهای است که به صورت اسکناس، حواله یا چک در مبادلات خارجی جهت پرداختها استفاده میشود. و منظور از نرخ ارز خارجی عبارت است از مقداری از واحد پولی ملی که برای بدست آوردن واحدپول کشور دیگر باید پرداخت شود.
همچنین میتوان نرخ ارز را، ارزش برابری یک واحد پول خارجی به پول داخلی دانست. به عبارت دیگر بهای خرید یا فروش یک واحد پول خارجی به پول رایج کشور را نرخ ارز میگویند.
قاعدهٔ قیمتهای یکسان
قیمت یککالای خارجی در داخل کشور، وابسته به قیمت آنکالا در مبدا و همچنین نرخ ارز آنکشور است. طبق اینقاعده اگر هزینههایجنبی مبادله، ناچیز باشد، قیمتیککالا در همه جا با توجه به قیمتارز، یکسان خواهد بود و در شرایط ایده آل قدرت خریدیک ارز در داخل و خارج یکسان خواهد بود.
برابری قدرت خرید
اگر قاعدهٔ قیمت یکسان را به مجموعهای از کالاها یا سبد مصرفی یک جامعه تعمیم دهیم، به قاعدهٔ برابری قدرت خرید میرسیم. با فرض برابری قدرت خرید در مورد همه کالاها و امکان تهیه تمامی آنها از دیگر کشورهای جهان، رابطهٔ نرخ ارز را میتوان به صورت زیر نوشت:
قیمت سبد کالاهای خارجی / قیمت سبد کالاهای داخلی = نرخ ارز
به این معنی که درصد تغییرات نرخ ارز، برابر است با تفاضل تغییرات تورم داخلی و خارجی.
اگر نرخ تورم در داخل و خارج یکسان با شد، نرخ ارز نیز بدون تغییر باقی میماند؛
اما اگر تورم داخلی بیشتر از تورم خارجی شود، در نتیجه انتظار افزایش نرخ ارز نیز وجود دارد؛
و همچنین اگر نرخ تورم داخلی کمتر از تورم خارجی بشود، نرخ ارز کاهش خواهد یافت.
بازار ارز خارجی
ارز خارجی همانند پول ملی یک کالا محسوب میشود، و دارای بازار است که از دو طرف، عرضهو تقاضا تشکیل میشود.[۹]
بازار ارز خارجی عبارت است از چارچوب سازمان یافته و معینی که در آن افراد، موسسات و بانکها به کار خریدو فروشپولهای خارجی یا ارز اشتغال دارند. وظیفهٔ اصلی بازار ارز خارجی عبارت است از انتقال و جوه یا قدرت خرید از یک کشور به کشور دیگر.
وظیفهٔ دیگر بازار ارز تامین اعتبار است که مانند کالا مستلزم انتقال از فروشنده به خریدار است.
به طور کلی چهار نوع معامله در بازارهای ارزی انجام میپذیرد:
۱- معاملات حال(spot)؛
۲- معاملات سلف(forward)؛
۳- معاملات سوآپ (swap)؛
۴- آربیتراژ(arbitrage).
عرضهٔ ارز
همانند هر کالای دیگر عرضهٔ ارز با قیمت آن (نرخ ارز) رابطهٔ مستقیم دارد.
انواع نرخ ارز
نرخ ارز حقیقی
نرخ ارز حقیقی عبارت است از نسبت قیمتهای خارجی به قیمتهای داخلی بر حسب یک پول: {۴}{۲}R=\frac
R=\frac{〖ep〗^f}{p
که P و Pf به ترتیب سطح عمومی قیمتها در داخل و خارج است و e همان نرخ ارز اسمی و ارزش ریالی پول خارجی است.
نرخ ارز مؤثر اسمی
نرخ ارز مؤثر اسمی ارزش پول یک کشور را برحسب یک میانگین وزنی از پول سایر کشورها اندازهگیری میکند که در آن وزنها انعکاس دهندهٔ سهم هر کشور در تجارت بینالمللی این کشور میباشد. به همین دلیل به آن نرخ ارز با وزن تجاری هم میگویند.
نرخ ارز مؤثر حقیقی
نرخ ارز مؤثر حقیقی از تقسیم یک میانگین وزنی از قیمت سبد کالایی در کشورهای طرف تجاری بر حسب پول داخلی نسبت به قیمت آن در کشور به دست میآید.
تعیین نرخ ارز
در مدلهای اولیه نرخ ارز بر مبنای نظریهٔ برابری قدرت خرید(ppp) تعیین میشد و تنها عامل نوسانات نرخ ارز اسمی را قیمت کالاها میدانستند.
اما آنچه بدیهی است این است که عوامل گوناگونی بر نرخ ارز تاثیر میگذارند:
تراز پرداختها
هرگونه تغییر و تحول در تراز پرداختها تاثیر مستقیم روی نرخ ارز میگذارد. دارندگان ارز کشوری که تراز پرداختهایش رو به کاهش است، آن را میفروشند و ارز معتبر دیگری را خریداری میکنند. بنابراین، عرضهٔ این ارز در بازار زیاد میشود و نرخ آن نسبت به ارزهای دیگر کاهش مییابد.
استقراض خارجی
هر اندازه کشوری بیشتر مقروض باشد نیازش به ارز خارجی برای پرداخت اصل و بهرهٔ بدهیها بیشتر است. بنابر این، فشاری که روی ذخایر ارزی آن کشور وارد میشود، روی نرخ ارز آن کشور منتقل شده و آن را ضعیف میکند.
انتظارات برای آینده
ممکن است نرخ ارزها بر اثر پیشبینیهایی که نسبت به وضعیت آنها میشود، تغییر کند. با وجود انتظار نرخ ارز قوی در آینده، صادرات به آن کالا به تاخیر خواهد افتاد تا زمانی که نرخ ارز کاملا قوی شده و در هنگام تبدیل آن به پول کشور خودی با نرخ بهتری روبه روبوده و پول بیشتری دریافت گردد.
تورم
در صورت برابری نرخ تورم در هر دو کشور باید به شاخص قیمتهای خردهفروشی و عمدهفروشی توجه کرد تا وضعیت هر کشور مشخص شود.
سیاستهای اقتصادی
سیاستهایی کهبر نرخ ارز اثر میگذارند عبارتاند از: رشد معقول عرضهٔ پول، سیاستهای مناسب مالی، خصوصیات دیپلماسی خارجی و فعالیتهای نظامی، سرمایهگذاری در مقایسه با میزان نقدینگی.
تغییرات نرخ ارز
تغییرات نرخ ارز رابطه مستقیمی با تورم دارد.
شرایط تضعیف نرخ ارز
نرخ ارز رسمی ممکن است درصورت وجود شرایطی دچار ضعف شود. این عوامل عبارتاند از: ۱- ادامه کسری در موازنه پرداختهای کشور؛ ۲- کاهش در میزان ذخیره طلا و ارزهای خارجی؛ ۳- تورم داخلی؛ ۴- بیاعتمادی به پول داخلی؛ ۵- سیاستهای دولت که به جای مبارزه با علت، با معلول مبارزه میکند؛ ۶- خط مشیهای دولت که سبب تضعیف اقتصاد داخلی میشود؛ ۷- احتمالتضعیف نرخرسمی ارز کشورهایی کهیک اقتصاد به آنها تعهد و وابستگی نزدیک دارد.
رژیم ارزی
در سال ۱۹۴۴م. بر اساس معاهدهٔ «برتن وودز» کشورها ملزم به حفظ ارزش پول در برابر دلار با یک نسبت مشخص طلا شدند که به سیاست نرخ ارز ثابت شهرت داشت اما در سال ۱۹۷۱م. با اعلام عدم تعهد ایالات متحده در حفظ، برابری و تعویض دلار و طلا، کشورها و درصدر آنها ژاپن سیستم نرخ ارز شناور (مبتنی بر عرضه و تقاضا در بازار) را جایگزین نمودند. مهمترین نظام ارزی، نظام ارزی ثابت و نظام ارزی شناور است، البته، نظامهای دیگری نیز به مرور زمان بهوجود آمدهاند و میتوانند استفادهشوند که بسته به شرایط و نیاز کشورها به کار گرفته میشوند.
نرخ ارز ثابت
وضعیتی است که در آن نیروهای بازار کامللا فعال هستند، اما بانک مرکزی بسته به ملاحظات و ضرورتهای موجود، نرخ ارز معینی را به عنوان نرخ ارز هدف تعیین میکند و با مداخله در بازار و از طریق ساز وکار ذخایر خود، از آن نرخ هدف حمایت میکند.
مثلا اگر نرخ ارز تمایل داشته باشد که از نرخ هدف بالاتر رود بانک مرکزی با عرضهٔ دخایر ارزی خود به بازار از افزایش نرخ ارز جلوگیری میکند و همچنین اگر نرخ ارز تمایل داشته باشد از نرخ هدف کاهش یابد بانک مرکزی مذکور با خرید ارز از بازار و افزایش ذخایر خود از این کار جلوگیری میکند.
مزایاو معایب انتخاب نرخ ارز ثابت: انتخاب نظام ارزی ثابت باعث میشود که مردم و بنگاهها بتوانند، مادامی که نرخ ارز ثابت نگهداشتهشدهاست بدون نگرانی درمورد نوسانات نرخ ارز برای آینده برنامه ریزی کنند. در این صورت در سطح خرد ثبات وجود دارد، اما از آن جا که نوسانات ارز به بخش عرضهٔ پول منتقل میشود، ممکن است بیثباتی به بخش کلان اقتصاد منتقل شود.
نرخ ارز شناور
به ترتیباتی از بازار گفته میشود که در آن نرخ ارز بر اساس تعامل نیروهای عرضه و تقاضا ارز بدون مداخلهٔ مقامات پولی و به صورت آزاد تعیین میشود.
مزایا و معایب انتخاب نرخ ارز شناور: انتخاب نظام شناور باعث میشود نرخ ارز متغیر باشد ولی در نهایت ثبات اقتصاد کلان، به معنای ثبات در حجم پول و تثبیت نرخ تورم، در بلند مدت حاصل میگردد.
انواع نامهای ارز
ارز دولتی
ارز رقابتی، ارزی است که از سوی دولت در رقابت با بازار آزاد، عرضه میشود. ارز دولتی، ارزی است که دولت از طریق بانکهای مجاور و به نرخ دولتی فروشد. ارز دانشجویی، ارزی است که دولت برای تامین مخارج دانشجویان خارج از کشور در نظر میگیرد و به دانشجویان برای ادامه تحصیل میدهد. ارز تهاتری، ارزی است که در قرار دادهای پایاپا مبنای محاسبه قرار میگیرد. ارز مبادلهای، ارزی است که در مرکز مبادلات ارزی برای برخی گروه از کالاها جهت واردات در نظر گرفته میشود. ارز یوزانس، ارزی است که پس از دریافت کالا حواله میشود.
ارز شناور
ارز شناور، ارزی است که بهای آن ثابت نیست و بر اساس عرضه و تقاضا تعیین میشود. ارز صادراتی، ارزی است که از راه فروش کالای صادراتی تامین میشود.
ساعت : 11:30 am | نویسنده : admin
|
مطلب بعدی